نصیرشلال جوانی متین و مودب که وزنهبرداری را از ۱۵ سالگی در مسجدسلیمان آغاز کرد و با کسب مقام قهرمانی رقابتهای المپیاد ورزشی ایرانیان، توجه کارشناسان این رشته را معطوف استعداد خود کرد. نواب طی سالها تمرین افتخارات متعددی را در مسابقات مختلف کسب کرده است.
به گزارش رجانیوز، وی در اولین حضور مهم بینالمللی خود در مسابقات جوانان جهان در سال ۲۰۰۶ با ثبت رکورد۳۵۰ کیلوگرم، در رده پنجم قرار گرفت. نصیرشلال، سال ۲۰۰۷ در مسابقات جوانان جهان موفق به کسب دو مدال برنز شد. او که مدالهای نقره جوانان و بزرگسالان آسیا را در اختیار داشت، در پراگ اولین مدال جهانی خود را به گردن آویخت.
نواب در ۱۸ سالگی، در دسته ۹۴ کیلوگرم رقابت فشردهای با حریفان قزافستانی و اوکرائینی داشت. نماینده ایران در یکضرب پس از آرتم ایوانف اوکراینی و وزنهبردار اهل قزاقستان در رده سوم قرار گرفت. در سی و چهارمین دوره مسابقات جوانان جهان که سال ۲۰۰۸ در کلمبیا برگزار شد، نواب نصیرشلال در دسته ۹۴ کیلوگرم با مجموع ۳۶۳ کیلوگرم به مدال برنز رسید.
وی در سال ۲۰۰۹ در مسابقات قهرمانی بزرگسالان آسیا به میزبانی قزاقستان، با ۳۷۶ کیلو روی سکوی سوم ایستاد. نصیرشلال در مسابقات جهانی پاریس در سال 2011 به مقام ششم رسید و رکورد ۴۰۳ کیلوگرم را به جا گذاشت.
او در مسابقات قهرمانی ۲۰۱۲ آسیا در کره جنوبی، در دسته ۱۰۵ کیلوگرم با مهار وزنه ۱۸۷ کیلوگرم در یکضرب طلا گرفت، اما در دوضرب ریسک کرد و قبل از تثبیت قهرمانیاش، برای خلق رکوردهای تازه به روی تخته آمد. همین اشتباه فنی منجر به حذف او از گردونه رقابتها شد.
نصیرشلال در مسابقات المپیک 2012 لندن به مقام دوم رسید و مدال نقره را کسب کرد. رجانیوز به همین بهانه و به پاس قدردانی از نواب نصیرشلال مصاحبه ای را با ایشان ترتیب داده است، که از نظرتان می گذرد:
اسم شما شِلال است یا شَلال؟
در پاسپورتم شِلال نوشتهاند، ولی اصلش شَلال است.
متولد چه سالی هستید؟
68.
کجا متولد شدهاید؟
مسجدسلیمان. 14 سال آنجا زندگی و وزنهبرداری را همان جا شروع کردم و از آن به بعد در اهواز ساکن شدم. 8، 9 سالی میشود.
در بچگی شلوغ و شیطان بودید؟
اینجوری که میگویند بله.
الان چی؟
معمولاً برعکس میشود. الان آرام شدهام.
وزنه برداري را از کی شروع کردید؟
تقریباً 11، 12 سال داشتم که شروع کردم.
از همان موقع به فکر قهرمانی در المپيك بودید؟
شاید به المپیک فکر نمیکردم، ولی از روز اول که به باشگاه میروی و برایت توضیح میدهند که چنین و چنان است، به فکر مسابقه استانی و کشوری هستی، ولی بالاخره مدال گرفتن و قهرمان شدن در ذهن آدم هست.
اولین مربی شما چه کسی بود؟
دو تا مربی داشتم. آقای مُهمدی و آقای کرمزاده که در سالن شرکت نفت مسجدسلیمان با همدیگر کار میکردند.
اولین کسی که به شما گفت به درد وزنهبرداری میخورید چه کسی بود؟
فیزیک بدنی من برای این ورزش مناسب بود و از چند نفر شنیدم. مثلاً همین آقای مهمدی که از مربیان من بودند. البته ايشان از همسایههای ما هم بودند.
غیر از پاداش و جایزه، بیشترین حقوقی که گرفتهاید چقدر بوده است؟
حقوق ماهانه؟
بله، مثلا بابت قراردادتان، مثل فوتبالیستها که مثلاً یک میلیارد و خردهای میگیرند.
قرارداد ما 17 میلیون در سال بوده.
بیشترین حدش اینقدر بوده؟
بله.
هیچوقت آرزو نکردید ای کاش بهجای قهرمان وزنه برداري المپیک، یک فوتبالیست بودی؟
هرگز، به فوتبال علاقه ندارم و خیلی هم نگاه نمیکنم و این جایگاهی را که الان دارم بسیار ترجیح میدهم.
روی هم چند تا مدال بین المللی دارید؟
فکر میکنم 40 تا 45 یا 50 تا!
ماشاءالله. پیشنهاد خارجی هم داشتهاید؟
مستقیم نه، ولی غیرمستقیم بوده.
شما گفتید که در سال 80 وزنهبرداری را به تشویق پدرم شروع کردم.
بله، ایشان گفتند که باید ورزش را شروع کنی و با توجه به اینکه آقای مهمدی هم همسایهمان بودند، با اینکه خیلی علاقه نداشتم و یکی دو سال اول را با اجبار رفتم، ولی بعد کمکم علاقمند شدم و الان هم دیگر نمیتوانم جدا بشوم.
اولین باری که به تیم ملی دعوت شدید، کی بود؟
مرداد 84.
اولین مدالی که آوردید کی بود؟
فروردین 85 مسابقات باشگاههای آسیایی که مدال نقره گرفتم.
کی به تیم بزرگسالان دعوت شدید؟
از سال 84 (بهجز یکي دو سال) در تیم ملی بوده ام. از نوجوانان شروع کردم و به بزرگسالان رسیدم، ولی اولین مسابقه جدی من همان سال 85 در مسابقات آسیایی بود.
تحصیلات شما چیست؟
دانشجوی تربیتبدنی هستم.
قصد ادامه تحصیل دارید؟
بله، الان شرایطم یک مقدار بهتر شده. قبل از مسابقات وقت نداشتم و حتی امتحانات آخر ترمم را هم نتوانستم بدهم، ولی الان وضع بهتر شده و انشاءالله درسم را میخوانم.
ازدواج کردید؟
هنوز نه، ولی شریک زندگیام را انتخاب کردهام و انشاءالله به زودی ازدواج خواهم کرد.
وزن شما الان چقدر است؟
بین 104 تا 107 کیلو، ولی موقعی که برای مسابقه میروم 105 کیلو.
شما در هنگام وزنه زدن در المپیک لندن، در حرکت اول و دوم یک ضرب ، وزنه را انداختید و همه نگران شدند، ولی بار سوم با قدرت وزنه را بالا بردید. قضیه چه بود؟
در حرکت اول و دوم یک مقدار استرس مسابقه بود و یک مقدار هم تکنیک را درست اجرا نمیکردم، ولی حرکت سوم وزنه را یک کیلو بیشتر کردم و یک مقدار روی تکنیک و تمرکزم کار کردم و حرکت سوم بهتر شد.
در دو ضرب خیلی خوب عمل کردید، ولی در حرکت سوم، همه میگفتند نواب به مدال نقره قانع شده. واقعاً اینطور بود؟
من بعد از حرکت دو ضرب دوم یک مقدار خوشحال شدم که نقرهام قطعی شده و خوشحالی کردم و این خوشحالی یک مقدار تمرکزم را به هم زد و آن حالت رقابتی را از من گرفت و انگار سرد شده بودم، ولی از طرفی هم دو تا حرکتم پشت سر هم بود و به همین دلیل حرکت سوم یک مقدار خوب نشد.
حضور آقای رضازاده در کنارتان چقدر برای روحیهتان خوب بود؟
مسلماً در کنار کسی که خودش دو دوره قهرمان المپیک بوده، قوت قلب است.
در میان بچههای المپیکی با کدامیک صمیمیتر هستید؟
ما تعدادمان خیلی زیاد نیست که بخواهیم گزینش کنیم، ولی با آقای سهراب مرادی، سعید محمدپور و بهداد سلیمی و با همه صمیمی هستیم.
شما در تمرینات روزانه چندکیلو وزنه جا به جا میکنید؟
بستگی به تمرین دارد. فکر میکنم نهایتاً روی هم 70، 80 تن!
چند ماه تمرین کردید و به المپیک رفتید؟
من چندین سال تمرین کردم، ولی 8 ماه قبل از المپیک یکسره تمرین کردم.
و آن وقت حاصل این همه تمرین را باید در عرض دو دقیقه در المپیک به نمایش میگذاشتید.
دقیقاً. همین زمان اندک حساسیت کار را بالا میبرد، چون شما باید حاصل هفت هشت سال تمرین را در همان دو سه دقیقه نشان بدهید و اگر خدای ناکرده کوچکترین اشتباهی بکنید، تمام زحمات آن همه سال هدر میرود، مثل دوستمان آقای مرادی که من واقعاً شاهد تمرینات طولانی او بودم، ولی در روزهای آخر آسیب دیدگی ران او باعث شد که در روز مسابقه نتواند درست کار کند و زحماتش هدر رفت.
پشت صحنه و قبل از اینکه بیایید و وزنه بزنید، چه کار میکنید؟
مثل تمرین از میله خالی شروع میکنیم و تا 5 کیلو قبل از رکوردمان وزنه میزنیم. بدنمان را گرم و روی تمرکز تمرین میکنیم تا بتوانیم بهتر خودمان را جمع و جور کنیم.
از حال و هوای ایرانیهای مقیم لندن بگو، استقبال چگونه بود؟
استقبال خیلی خوب بود، طوری که من وقتی روی صحنه رفتم، واقعاً فکر کردم بهجای یک صحنه بینالمللی دارم در کشور خودم مسابقه میدهم، فریادهای «یاعلی»، «یااباالفضل» و پرچمهایی که تکان میدادند واقعاً تکاندهنده بود و در این چند سال ندیده بودم.
از حستان موقعی که روی سکو رفتید برایمان بگویید.
خیلی حس خوبی بود، چون توانستم برای مردم کشورم افتخارآفرینی کنم، ولی آدم شوکه میشود، چون حس میکند بالاخره به آن چیزی که دنبالش بوده، رسیده. این روزها داشتم فکر میکردم اگر نمیشد چقدر بد بود. استرس خیلی زیادی داشت.
به المپیک بعدی فکر میکنید؟
بله، با توجه به شرایط سنیام، اگر مشکل خاصی پیش نیاید و مسئولین حمایت کنند، آن موقع 27 ساله خواهم بود و انشاءالله میتوانم کاری بکنم، ولی نیاز به حمایت دارم.
شما چند خواهر و برادر هستید؟
شش تا. من آخری هستم.
تلخترین خاطره زندگیتان چه بوده است؟
تلخترین خاطره شخصی فوت پدرم بود. ورزشی هم آسیبدیدگیهای خیلی بد؛ دو سه ماه پیش بود که بر اثر آسیب دیدگی توی تمرینات نمیتوانستم نفس بکشم و بخوابم. حتی آمپول خوابآور هم که در بیمارستان به من زدند، آنقدر دردم زیاد بود که نمیتوانستم بخوابم. کمردرد وحشتناکی بود، طوری که وقتی به یادش میافتم، خیلی اذیت میشوم.
چرا آسیب دیدید؟
در تمرینات این چیزها پیش میآید.
شیرینترین خاطره زندگیتان چیست؟
این عادت آدم است که خاطرات خوب یادش نمیماند، چون ماها کلاً عادت داریم خوبیها را زود فراموش کنیم که ابداً ویژگی خوبی نیست، ولی چیزی که الان خیلی در خاطرم شیرین جلوه میکند، همین مدال المپیک است.
برای شما کاری سختتر از بلند کردن وزنه در المپیک هم وجود دارد؟ کاری که مجبور باشید انجام بدهید و بگویید اگر در المپیک وزنه بزنم، صد درجه از این آسانتر است.
بله، گاهی که آدم در شرایطی قرار میگیرد که ناچار میشود کاری را بکند و بعد عذاب وجدان میگیرد، خیلی آزاردهنده است.
چند تا کلمه میگویم، شما اولین جملهای را که به ذهنتان میرسد بگویید:
پدر:یک بزرگوار، کسی که به خاطر دیگران از خودش میگذرد.
نفت:چیز خوبی است که بوی بدی میدهد.
مسجدسلیمان:زادگاهم.
نقره:نقره خوب است، به شرط اینکه در المپیک باشد.
حسین رضازاده:قهرمان همیشگی ایران.
شهید:قهرمان واقعی، الگوی حقیقی. کسی که در همه مراحل زندگیمان میتوانیم او را سرمشق قرار بدهیم. آنها که شهید شدند قهرمان هستند نه من مدالآور
مادر:او که دیگر جای خودش را دارد. مظهر از خودگذشتگی به خاطر فرزندان.
فلسطین:انشاءالله هرچه زودتر به شرایط مناسب برسد و این شرایط تغییر کند.
زلزله:بلای طبیعی که هیچکس دوست ندارد اتفاق بیفتد. الان هم که در آذربایجان اتفاق افتاده، خدا به مردم آنجا صبر بدهد و من از همین جا به هم وطنان آذری تسلیت می گویم و برای بازماندگان آرزوی صبر و سلامتی دارم.
جوان:توانا، پرقدرت، منتهی اگر کنترل و در مسیر خوب هدایت شود که قدرتش بسیار باارزش میشود.
وزنه برداری:خیلی سخت است.
ازدواج:به وقتش و بهجایش خوب است.
اهواز:خیلی گرم.
رود کارون:خیلی باارزش است، منتهی کاش کمی تمیزتر بود.
ریزگردها:چيزي كه هم سلامتی مردم را به خطر میاندازد، هم مردم خوشحال میشوند که تعطیل میشود.
و سخن آخر؟
میخواهم از کسانی که قبل از مسابقات از من حمایت کردند تشکر کنم و بگویم کارشان بسیار باارزشتر از کسانی است که بعد از مسابقات به من لطف داشتند. از همه آنها تشکر میکنم که به من لطف داشتند و کمکم کردند که به این قهرمانی برسم. از مسئولینی هم که در این مدت لطف داشتند تشکر میکنم. انشاءالله که با حمایتهای آنها و تلاش خودم، این راهی را که شروع کردم با موفقیت ادامه بدهم.