«من فائزههاشمی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، عضو حزب کارگزاران سازندگی ایران، ناگهان و یکشبه ضدانقلاب و سلطنتطلب شدهام».«باور نمیکردم که مردم به من رأی ندهند. در میان زنان کسی که مانند من از خودش مایه بگذارد نبود. با خودم گفتم وقتی که مردم نمیخواهند، من چرا باید زور بزنم… من از مردم ناامید شدم»...
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، این جملات البته جدید نیست. در ادامه این گزارش نیز به چرایی این بیان فائزههاشمی خواهیم پرداخت، اما آنچه که آمده بخشی از یادداشت فائزه دختر دوم و فرزند سومهاشمیرفسنجانی است که پس از حملات سنگین اصولگرایان، بیان کرد. گویی حاشیهها فائزه وی را رها نمیکنند. تا جایی که ۱۵ مرداد ماه، سایتهای اصولگرا ناگهان از «سفر فائزههاشمی از ایران» خبر دادند.
گویی که او هم مانند برادرش مهدی ایران را به مقصد انگلیس ترک کرده است. خبری که به همراه فیلمی از او که در فرودگاه امام حضور داشت و چمدانی جلوی پایش قرار داشت، ضمیمه شده بود تا صحت خبر برای خوانندگانی که قبلا هم خبر فرار مهدی هاشمی از ایران را خوانده بودند و سایتهای اصلاح طلب آن را شایعه و برای برنامه های کاری عنوان کرده بودند ملموس تر شود. موضوعی که از سوی سایتهای اصولگرا پیگیری شد تا مشخص شود فردی که از سوی قوه قضاییه محکوم به حبس شده چگونه است که بدون هیچ مقاومتی از کشور خارج می شود تا به قول خود به تماشای بازیهای المپیک برود! و چرا احکامی که در این خصوص در مورد دیگر افراد جامعه صادر شده به فوریت اجرا می شود ولی برای افرادی که به نحوی به ارباب قدرت وصلند و آقازاده ها، از اعتبار لازم برخوردار نیست.
آیا به خاطر همین قانون گریزیها است که اصلاح طلبها و به خصوص آسمان، آرمان، شرق و اعتماد هر روز عکس درشتی از پدر! در صفحه اول خود منتشر می کنند و روزی نیست که در اوصاف ایشان غزل سرایی نکنند.
آسمان در رابطه با دختر هاشمی می نویسد و ناله سر می کند. ناله ای که در تاریکی قانون گریزیهای آقازاده ها به ناله تبدیل می شود. گویی اینکه دیگر فرزندان این آب و خاک غیر خودی اند و اینها خودی!. مهر نامه می نویسد: اما این اولینبار نیست که حاشیهها اطراف فائزه شکل میگیرد. از هنگامیکه حیات سیاسی فائزه هاشمی آغاز شد، حاشیهها نیز اطراف او شکل گرفت. تا پیش از آنکه او پا به عرصه سیاست، بگذارد.
فائزههاشمی آرام زندگی کرد. بیحاشیه. اما از زمانی که تصمیم گرفت، پا به عرصه سیاست بگذارد و خود را در میدان مردان، محک بزند، حاشیهها علیه او آغاز شد. سخنان او درباره دوچرخهسواری دختران، سلیقهاش درباره حجاب، نگاهش به روابط دختران و پسران همگی برجسته میشد! و در بولتنهای مختلف سران جناح راست قرار میگرفت. اما او عقب نمینشست.
دختر آیتالله، چهره اول کشور شده بود. توجهها را به خود جلب کرده بود. نظراتش تیتر یک روزنامهها میشد. انتخابات که به پایان رسید، آرای خیرهکنندهای داشت. رسما اعلام کردند که او نفر دوم تهران شده است. اما بسیاری عقیده داشتند آرای او از علیاکبر ناطقنوری که نفر اول تهران شده بود، بیشتر نیز بوده ولی آرای فائزه را نخواندهاند تا در آن فضای بسته، اینگونه وانمود نشود که یک زن بیشترین آرا را به خود اختصاص داده است!.
یکسال بعد از پیروزی شیرین سیدمحمد خاتمی، فائزههاشمی تحتتأثیر بازشدن فضای سیاسی کشور، «روزنامه زن» را به مدیرمسوولی خود منتشر کرد. او برای راهاندازی این روزنامه از عمید نائینی سردبیر ماهنامه پیام امروز و مسعود بهنود روزنامهنگار ایرانی کمک گرفت. آنها چند روز اولیه، به این روزنامه ایدههای مختلفی دادند اما پیش از آنکه کار سرعت خود را بگیرد، آنجا را ترک کردند. با این حال روزنامه زن با مشی فمنیستی، میخواست صدای جدیدی برای زنان ایرانی باشد.
در آخرین روزهای سال ۷۷، اتفاق عجیبتری برای روزنامه زن رخ داد که نیمه اول سال ۷۸ سراسر برای فائزههاشمی تلخ شد و پایان آن سال به گونهای دیگر برایش رقم خورد.
روزنامه زن در ستون «محرمانه نیست»، پیش از پایان سال ۷۷، خبر پیام نوروزی فرح دیبا را در چند سطر بدون هیچ شرحی چاپ کرد.
روزنامه زن روز توقیف شد و فائزههاشمی چندان که دریافت موضوع مربوط به چاپ پیام نوروزی فرح است اعلام کرد که با اطلاع او این خبر چاپ شده است و توضیح داد: «من فکر نمیکردم کسی در جامعه ما پیدا شود که فرح دیبا را نشناسد. بنابراین چاپ خبر پیامی از او در سه سطر نمیتواند تبلیغی برای ضدانقلاب باشد.» !!!
همین دو مورد، باعث حملات تند آیتالله یزدی علیه او در خطبههای اولین نماز جمعه سال ۷۸ بود. یزدی گفت: «من اول باور نمیکردم ولی وقتی دریافتم که مدیرمسوول آن روزنامه گفته است من دانسته دستور چاپ مطلب را دادم بسیار تعجب کردم… چطور به خود حق میدهی که بگویی من دانسته اینکار را کردم؟ و بعد عنوان کنی که اینکار، مطبوعاتی است. این کار، ضدانقلاب است و رسیدگی به آن وظیفه دادگاه انقلاب است. باید این دادگاه به آن رسیدگی کند.
دو روز بعد تعدادی از خانوادههای شهدا در برابر مجلس اجتماع کردند و خواستار لغو اعتبارنامه نمایندگی فائزههاشمی شدند. درحالی که شعار میدادند: «آمدهایم مباهله مباهله، کجاست آنکه با فرح کند همی معامله معامله»، «لکه ننگ مجلس امحا باید گردد، وکیل بیکفایت اخراج باید گردد.» این همان روزی بود که فائزههاشمی با استفاده از سه دقیقه وقت یکی از نمایندگان که در صدر نطق پیش از دستور بود، پشت تریبون قرار گرفت و گفت: «طرف صحبت من افرادی است که… یک هزارم خانوادههاشمی برای انقلاب سرمایهگذاری نکرده و ستمهای خاندان پهلوی را به جان نخریدهاند. شما که بایستی سمبل عدالت باشید، آیا انگ حمایت از سلطنت و ضدانقلاب آن هم به خاطر چاپ دو خط خبر، به افراد خانوادههاشمی میچسبد؟ مگر کشور قانون ندارد که از طریق جنجال و غوغاسالاری میخواهید عدالت را مستقر کنید؟ آیا هرگونه رفتاری قابلتوجیه است؟ حداقل یکبار هم شده قوانین را جدی تلقی نموده یا مروری بر آنها بکنید.»
پاسخ فائزههاشمی به سخنان آیتالله یزدی، علاوه بر آنکه مجلس را به ناآرامی کشید، نامهاشمیرفسنجانی را وارد مباحث کرد. روزنامه کیهان، نخستین روزنامهای بود که درخواست کرد حساب رئیسمجمع تشخیصمصلحت از خانوادهاش جدا شود.
۱۰سال بعد نیز این درخواست کیهان درباره رابطه مهدیهاشمی و پدرش، تکرار شد. هنگامیکه پس از اتفاقات سال ۸۸، برخی از نقش مهدیهاشمی در انتخابات سخن گفتند، کیهان ازهاشمی خواست، از فرزندانش فاصله بگیرد.
اما در سال ۷۸، اخبار همه بر حول محور فائزه میگشت. یکی از هفتهنامهها تیتر زد: «دختر رکن انقلاب در دادگاه انقلاب.» روزنامه جبهه نیز که توسط مسعود دهنمکی منتشر میشد، عکس فائزههاشمی را در حالتی عجیب، برای تمسخر او منتشر کرد. هفتهنامه ارزشها در مقالهای با عنوان «آقازادهها را دریابید» آنها را یکی از آفات انقلاب و نظامهای انقلابی دانسته بود.
اما روزنامه جمهوریاسلامی، که همواره ازهاشمیرفسنجانی و خانواده او دفاع میکند، در سرمقاله خود، این سوال را مطرح کرد که «به راه انداختن تظاهرات خیابانی و تجمعهای پیاپی و سردادن شعارهایی از قبیل اعدام باید گردد، اخراج باید گردد در تهران و بعضی از شهرها علیه مدیر روزنامه زن، چه هدفی را میتواند تعقیب کند؟» این روزنامه البته خود پاسخ داد که دشمنان از انتخاب روزنامه زن، «شکستن نهادی» را هدف قرار دادهاند که «دفاع از انقلاب و حفظ کیان نظام جمهوریاسلامی را برعهده دارد.» و آگاهی از همین توطئه بود کههاشمیرفسنجانی را وادار کرده که برخلاف انتظار طراحان توطئه، با روشی منطقی و متین با اقدام دادگاه انقلاب هیچگونه مخالفتی نکند.
اما مخالفت اصولگرایان دیروزی، بخشی از مخالفتها با فائزههاشمی بود. از دیگرسو مطبوعات دوم خردادی به حمایت از او برخاستند و اعلام کردند که هر روز بخشی از صفحات خود را به روزنامه زن، فائزههاشمی و حوادث او اختصاص خواهند داد و روزی یک خبر درباره او منتشر میکنند.
اما سال ۷۸ برای فائزههاشمی سال خوشیمنی نبود. او تقریبا در تمام طول سال باید پاسخ مخالفان و منتقدان خود را میداد.
اوایل دیماه سال ۷۸، روزنامه «صبح امروز» که تأثیرگذارترین ارگان سیاسی اصلاحطلبان و نیروهای دوم خردادی بود، در آستانه انتخابات مجلس ششم، سخنان فائزههاشمی را که در یک جلسه درونحزبی سخن گفته بود، بیهیچ مقدمهای منتشر کرد.
آن سخنان هم علیه عبدالله نوری بود، و هم علیه برخی از اصلاحطلبان تندرو، و هم به ماجرای آقای منتظری میپرداخت. سخنان فائزههاشمی در آن جلسه، شنیده نشد و تحتتأثیر تبلیغات روزنامههای دوم خردادی قرار گرفت و همین باعث شد واکنشهای مختلفی نسبت به او صورت بگیرد.
فائزههاشمی در جلسه درونحزبی و غیرعلنی کارگزاران گفته بود: «کارگزاران سازندگی از به وجود آورندگان دوم خرداد هستند. این گروههایی که امروز هیچکس را قبول ندارند و فقط خودشان را مطلق میدانند، در زمانی که دوم خرداد پدید آمد، وجود نداشتند و کسی آنها را نمیشناخت… آنها به نحوی عمل میکنند که همه باید تابع آنها باشند و به تفکرات مختلفی که در طیف دوم خرداد وجود دارد، توجه نمیکنند… گروهی که تا ۵ سال پیش، با برقراری رابطه با آمریکا مخالف بودند، و قضیه گروگانگیری را به وجود آورده بودند، حال ۱۸۰ درجه برگشته و بدون هیچ قید و شرطی میخواهند با آمریکا رابطه داشته باشند. جریان آیتالله منتظری هم یک نمونه دیگر است. حامیان اصلی این جریان، در آن سالی که امام خمینی ایشان را خلع کرد، خود چپیها بودند. حال اینها مدعی و طرفدار آیتالله منتظری شدهاند. در آن زمان ما و امثال ما نه موافق با آن حرکت بودیم و نه حالا به این تندی با قضیه برخورد میکنیم… من شنیدهام این گروههای تندروی چپ برای آقای خاتمی پیغام فرستادهاند که اگر تو نخواهی با ما همراه شوی، همانطور که خودمان شما را سوار این قطار کردهایم، خودمان هم پیادهات میکنیم… ما معتقدیم که جناح راست آدمهای شکستخوردهای هستند و در این انتخابات هم پایگاه مردمی ندارند… الان میبینیم آقای نوری در دادگاه میایستد و میگوید که این نامه ۶/۱ دروغ است و چنین چیزی نبوده، کار اشتباهی کرده است یا به نظرم دفاعیاتش تاریخ را منحرف کرد. از آقای نوری بعید بود که چنین کاری بکند. این در واقع عوامفریبی است… چپیها که الان مدعی چیزهایی (آزادی) هستند گذشته وحشتناکی دارند…»
انتشار این سخنان، خشم حزب کارگزاران را درآورد. بلافاصله این حزب بیانیهای منتشر کرد و با یادآوری اینکه «گردانندگان روزنامه صبحامروز تقریبا همه عضو حزبهای سیاسی و دارای سوابق اطلاعاتی هستند» روزنامه صبحامروز را متهم کرد که اقدام شنودگذاری در حزب کارگزاران کرده تا از این طریق اخبار و اطلاعات این حزب را به دست بیاورد چراکه سخنان فائزههاشمی به نوشته اطلاعیه حزب کارگزاران، در یک جمع خصوصی و بدون حضور هیچ خبرنگاری بیان شده بود که قرار نبود آنها منتشر شود و فقط اظهارنظر یکی از اعضای حزب بود.
حزب کارگزاران، صبح امروز را تهدید به شکایت کرد و از آنها توضیح خواست که «با چه مجوزی در یک جلسه حزبی شنود کار گذاشته است؟»
روز بعد عباس عبدی، عضو شورای سردبیری روزنامه صبح امروز، گفت: «کسانی که فکر میکنند صبح امروز شنود کار گذاشته، میکروفن را بیاورند و نشان بدهند؛ فائزههاشمی احتیاج به شنود گذاشتن ندارد. کافی است یک سوال تند و تیز از او بشود تا او عصبانی شود و همهچیز را بگوید.»
یک ماه بعد انتخابات مجلس ششم برگزار شد. فائزههاشمی برخلاف انتظاری که داشت نهتنها جزو ۳۰نفر اول تهران نبود، بلکه از رده دوم سال ۷۴ به رده پنجاهوهفتم در سال ۷۸ سقوط کرده بود.
او که باورش نمیشد رأی مردم اینچنین باشد، ناگهان به لاک سکوت رفت. فعالیتهای سیاسی خود را کاهش داد. بیخداحافظی دیگر در جلسات حزب کارگزاران سازندگی شرکت نکرد و آرامآرام فراموش شد. گویی نبوده است. بعدها در یک مصاحبه گفت: «رأی نیاوردن در انتخابات مجلس ششم تأثیر زیادی بر من گذاشت. من در مبارزه و جنگیدن برای اصلاحات و اهدافی که داشتم خصوصا حقوق زنان ابتدا با جناح راست در جدال بود و سپس با چپها. کم هم نیاوردم و هنوز هم اهل جنگیدن هستم و مشکلی هم ندارم. لذت هم میبرم که پای مرامم بایستم و مبارزه کنم اما باور نمیکردم که مردم به من رأی ندهند. در میان زنان کسی که مانند من از خودش مایه بگذارد نبود. با خودم گفتم وقتی که مردم نمیخواهند، من چرا باید زور بزنم… من از مردم ناامید شدم.»
فائزههاشمی بالاخره در سال ۸۳ به لندن رفت تا در انگلیس تحصیلات خود را تکمیل کند. نیت ابتدایی او این بود که زبان انگلیسی خود را کامل کند. بعد از مدتی اما رشته حقوقبشر را انتخاب کرد و در دانشگاه یواسال تحصیلات را آغاز کرد.
بدینترتیب، حاشیهها همچنان به مانند سایه رهایش نمیکردند. یک هفتهنامه از جدایی او از حمید لاهوتی خبر داد. خود فائزه بعدا در اینباره گفت: نه طلاقی در کار بود و نه مشکل خانوادگی. شایعه کردند که طلاق گرفتهام و به خاطر شکست در انتخابات مجلس از کشور خارج شدهام. اما هیچکدام صحت نداشت. شایعه طلاق آنقدر قوی بود که حتی پاسدارهای خانه بابا و فامیل نیز شک کرده بودند. من با فرزندانم به انگلیس رفته بودم. همسرم در ایران ماند. البته گاهی به آنجا میآمد. دخترم بعد از مدتی برگشت. ولی پسرم در آنجا ماند.»
فائزه تا سال ۸۶ در لندن بود. بعد به ایران آمد. او البته همچنان «فدراسیون اسلامی ورزش زنان» را برعهده داشت. میگوید: «هرکسی که آمد چه در دوره خاتمی و چه در دوره احمدینژاد، در اولین قدم قصد برداشتن من از اینجا را داشتند. اما بعد فهمیدند که تشکیلات ما و انتخابات ما بینالمللی است و با حکم آنها منصوب نشدهایم که بخواهند ما را بردارند.» اما با این حال در سال ۹۰ این مجموعه تعطیل شد.
اما پس از انتخابات سال ۸۸، فائزههاشمی که گفته بود از سیاست خداحافظی کرده، مجددا فعال شد. سایتهای اصولگرا در آستانه انتخابات خبر از آن میداند که پارچههای سبز، با پیشنهاد و البته حمایت مالی او در بین جوانان حامی مهندس موسوی توزیع میشود. آنها از مانتوهای مختلف سبزرنگ که به سفارش فائزههاشمی تهیه میشد خبر میدادند و اینچنین نام او را مجددا به عرصه سیاست کشاندند. البته فائزه این خبرها را تکذیب میکرد، اما آنچه تکذیبشدنی نبود، حضور او در شب مناظره میرحسین موسوی و محمود احمدینژاد در مقابل صداوسیما بود.
فائزههاشمی نهتنها از میرحسین موسوی حمایت میکرد، بلکه علیه احمدینژاد به صراحت سخن میگفت. اعتراضات او به احمدینژاد البته از همان مناظره آغاز شد. هنگامیکه احمدینژاد پایهاشمی و خانواده او را به میان کشید و علیه او سخن گفت.
پس از این در اغلب ناآرامیهای پس از انتخابات فائزههاشمی تلاش میکرد به همراه دخترش مونا، حضور فعالی داشته باشد. خبر رسید که در میدان ونک دیده شده است. در میدان ولیعصر او را بازداشت کردند و یک شب به همراه دخترش بازداشت شد. اما آنچه که مجددا نام او را به عرصه عمومی کشاند، فیلم جوانی به نام سعید تاجیک بود که در مواجهه با فائزههاشمی، به او توهین کرده بود.
سایت خبری رجانیوز در این باره ضمن تقبیح رفتار سعید تاجیک یادآور رفتار فائزههاشمی با اصولگرایان شد و نوشت: فائزههاشمی روز ۲۵ خرداد در حاشیه تجمع غیرقانونی ۲۵خرداد بدترین اهانتها را علیه ساختارهای رسمی کشور و رهبری مطرح کرد. در روز ۳۰ خرداد پس از نمازجمعه رهبر انقلاب، با اعضای خانواده خود با آشوبگران همراه شد، در روز قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و حتی هتاکی روز عاشورا همسو با ضدانقلاب، منافقین و بهاییها به خیابان آمد و علیه نظام اسلامی شعار داد. دهها اقدام آشکار و پنهان دیگر از فائزه در طول این مدت کمتر از دو سال ثبت شده است. آیا به جوش آمدن خون مردم از این رفتارها واکنش نشان ندادن تبعیضآمیز دستگاههای مسوول در برخورد با او، نمیتواند طبیعی باشد. از آنجا که ممکن است بعضی این نوشته را بد تفسیر کنند، مجددا تاکید میشود، الفاظی که علیه فائزه استفاده شده مردود و غیرقابل دفاع است اما واکنش اعتراضآمیز به او و دیگران که رفتار مشابه او داشته و با آنها برخورد قانونی نشده، حق طبیعی جامعه است.»
مصاحبه فائزه با سایت روز آنلاین باعث شد محسنیاژهای دادستان کل کشور خبر بدهد که پروندهای قضایی برای فائزههاشمی به اتهام مصاحبه با سایت روز آنلاین تشکیل شده است. پرونده او در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تشکیل شد و قاضی صلواتی اتهامات او را بررسی کرد. برگزاری این دادگاه چندین جلسه عقب افتاد تا اینکه او در تاریخ ۳ دی سال ۹۰ غیرعلنی محاکمه شد. حکم اولیه دادگاه حاکی از آن بود که فائزههاشمی به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام به شش ماه حبس تعزیری و ۵ سال محکومیت از فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم شده است.
اکنون اصولگرایان نهتنها از دست قوهقضائیه گلایهمندند بلکه انتقاد دارند که چرا فائزههاشمی که باید در زندان باشد، از ایران خارج شده است. البته فائزههاشمی اعلام کرد برای دیدن بازیهای المپیک تهران را ترک کرده و به زودی بازمیگردد اما باید دید که آیا او هم جا بر جای پای برادرش خواهد نهاد و یا اینکه از تفریح در لندن دل کنده و برای طی کردن دوران محکومیت به ایران باز خواهد گشت.!