سالهاست که موضوع بدحجابی در خیابانها و معابر شهرهای کشور به یکی از موضوعات مورد علاقه نشریات و البته برخی سیاسیون کشور تبدیل شده و بنا به گردش ایام و تغییر مدیران مربوطه، این مساله تبدیل به یک موج خبری میشود که افکار عمومی را درگیر خود میکند و نهایتا پس از چند ماه فروکش میکند و آش و کاسه بر روال پیشین خود باقی میمانند. با این حال، هنوز مشخص نشده است و مسئولان به طور صریح اعلام نکردهاند که بدحجابی یک جرم است یا تخلف! این موضوع سبب شده تا هیچ یک از اقداماتی که در این زمینه صورت میگیرد، پشتوانه قاطع قانونی نداشته باشد و زمینه برای بالا گرفتن انتقادات و اعتراضات نسبت به اقداماتی مانند گشت ارشاد فراهم شود؛ ماجرایی که تاکنون نیز بلاتکلیف باقی مانده است.
جامعه شناسان معتقدند اگر نهادهای سیاستگذاری قابلیت اقناعی کافی را در مفاهیم و ارزش ها ایجاد نکنند، نوعی سرگردانی فرهنگی شکل میگیرد که به این واسطه جامعه در برابر تسلط فرهنگهای بیگانه دچار بهت شده و قابلیت تصمیم گیری درست را از دست می دهد که در علم جامعه شناسی از آن تعبیر به ضربه یا شوک فرهنگی می کنند. این عامل در کنار عوامل پیشین زمینه ساز مسائلی همچون بی حجابی و نهایتا بی عفتی در جامعه است.
نیروی انتظامی در سالهای اخیر تلاش کرده تا با راهاندازی گشت ارشاد در سطح شهر تهران، با پدیده بدحجابی برخورد کند اما عدم شفافیت قانون در این زمینه، همیشه باعث دعواهای رسانهای مردم و مسئولان بوده است و باعث شده تا این ماجرا به یک پدیده فانتزی تبدیل شود. در واقع نیروی انتظامی، افراد بدحجاب را مجرم میداند ولی به دلیل عدم وجود قانون مشخص، نمیتواند به طور جدی با آنان برخورد کند. در نتیجه این مساله، قانون لوث میشود .
از سوی دیگر، عدم هماهنگی مسئولین بخشهای مختلف با یکدیگر در این زمینه و نظرات متنقاض و متنافر دستگاههای دولتی با نیروی انتظامی و برخی از نمایندگان مجلس سبب شده تا اجرای یک اقدام دقیق و مشخص در زمینه برخورد با بدحجابی، به هفت خوان رستم بدل شود. رئیس دولت دهم بارها و بارها تاکید کرده که با برخورد انتظامی با مسائل فرهنگی نظیر ترویج حجاب مخالف است و رویکرد فرهنگی را درباره این مسائل میپسندد اما رویکرد فرهنگی دولت نشان داده که "برخورد فرهنگی با مساله بدحجابی" در حد همان تبلیغات تلویزیونی باقی مانده و نهایت اقدامِ دولت در این زمینه، اعضای وام 100 میلیون تومانی دفتر رئیسجمهور به هنرپیشگانی نظیر هدیه تهرانی و عکس یادگاری با آنان انداختن است.
نیروی انتظامی هم اگرچه تلاش زیادی در این زمینه انجام داده است اما به دلیل عدم وجود یک قانون صریح و شفاف در این زمینه و همچنین سنگاندازیهای برخی دستگاههای مسئول در این زمینه، نتوانسته یک اقدام موثر در این راستا انجام دهد و گشتهای ارشاد نیز تنها به داستانی برای افزایش درگیریهای لفظی در جامعه بدل شده است. طبیعی است زمانی که یک مانتوی نامناسب در ویترین یک فروشگاه در میدان هفت تیر وجود دارد و به فروش میرسد و ماموران گشت ارشاد یک دختر را به دلیل پوشیدن همان لباس، بازداشت میکنند، دامنه اعتراضات و تناقضات در فلسفه شکلگیری این پدیده افزایش یابد.
ماجرای واردات چادر مشکی و نادیده گرفته شدن تولید ملی در این زمینه نیز از داستانهای غم انگیز این عرصه است که همگان بر لزوم توجه ویژه به آن تاکید میکنند اما تاکنون اقدام موثری در راستای آن صورت نگرفته است و کماکان ایران یکی از واردکنندگان بزرگ پارچه چادری در جهان است! برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههای مد و لباس اسلام ی ایرانی هم اگرچه اقداماتی رو به جلو بودهاند اما هنوز تا رسیدن به جایگاه شایسته خود فاصله بسیار زیادی دارند.
ناکارآمدی رویکرد دولت و خط مشی نیرو انتظامی در کنار عملکرد ضعیف و غیرقابل دفاع نهادهای فرهنگی به ویژه رسانه ملی در زمینه تبلیغ حجاب، سبب شده تا مساله بدحجابی و برخورد با آن در جامعه به یک زخم کهنه بدل شود که مسئولان نیز به جای تلاش برای بهبودی آن، تنها نمک بر آن میپاشند و جامعه را دچار هیجانات موسمی میکنند و این چرخه معیوب، هر سال تکرار میشود و در فصلهای مختلف سال، رنگ و بوی جدیدی به خود میگیرد؛ ماجرایی که لزوم ورود جدی نهادهای مسئول در این زمینه را به طور مرتب یادآوری میکند.
نظرات شما عزیزان:
|