اما اعطاي اين مشوقها در واقع پيمودن همان راهي است كه بسياري از كشورهاي اروپايي چندين سال است در آن گام بر ميدارند و مشوقهايي به مراتب بيشتر را به ازاي تولد هر فرزند به خانوارهاي خويش اعطا ميكنند.
براي مثال فرانسه، داشتن فرزند بیشتر را با افزایش قابل ملاحظه مزایا برای فرزند سوم نیز تشویق می کند. دولت مجارستان نيز سال گذشته، در راستای سیاست های تشویقی خود برای مادران، مکانیسم انتخابات را به گونه ای تنظیم کرد که زنان دارای فرزند، رای بیشتری دارند! اينها جداي از مرخصي و كمك هزينه هاي معمول و رايجي است كه به خانواده هاي تازه صاحب نوزاد شده تعلق ميگيرد.
حال اگرچه نميتوان اين دست اقدامات را بي تاثير دانست اما واقعيت آن است كه مشكل سالخوردگي كشورهاي اروپايي با اين دست امتيازات حل نشده است؛ اتفاقي كه احتمالا در ايران هم رخ خواهد داد. اگرچه دولت و مسئولين بايد با در نظر گرفتن امتيازات ويژه براي والدين آنها را به فرزند آوري تشويق نمايند و در اين مسير اعطاي مشوقهاي اقتصادي قطعا يكي از ملزومات است، اما بسنده كردن به اين امر قطعا راهگشا نخواهد بود.
مشكل «كاهش جمعيت» ارتباط وثيقي با «سبك زندگي» مردم دارد. كما اينكه در كشورهاي غربي نيز آنچه بيش از همه موجب كاهش رشد جمعيت شده است مختصاتي در سبك زندگي مردم است كه مادر شدن، ازدواج و... را در اولويت زندگي اروپاييها قرار نميدهد.
در ايران خودمان هم اگر دقيقتر به اين موضوع بنگريم، مشخص ميشود كه كاهش تمايل به فرزندآوري بيش از آنكه مربوط به مشكلات اقتصادي باشد، ناشي از نوع خاصي از سبك زندگي است كه در آن فرزند كمتر مساوي است با زندگي بهتر، حتي اگر وضعيت مالي خانواده هم خوب باشد. چه آنكه با نگاهي گذرا مي توان به وضوح مشاهده كرد كه خانوادههاي متمول و يا لااقل برخوردار از سطح رفاه متوسط، بيشتر از بقيه افراد از داشتن بيش از يكي دو فرزند فرارياند.
با اين اوصاف افزايش مشوقهاي اقتصادي شايد بتواند خانوادههايي را كه هم اكنون نيز بيشتر از ديگران فرزند دارند، به توليد مثل بيشتر تشويق كند اما توفيقي بيش از اين نخواهد يافت.
سبك زندگي ترويجي در رسانههاي كشور داشتن فرزندان بيش از دو نفر را غير معمول و حتي نوعي عقب ماندگي نشان ميدهد. براي مثال كافي است به سريالهاي تلويزيوني چند سال اخير صدا و سيما توجه كنيد. در كدام يك از طنزهاي نود قسمتي كه در خاطر داريد، خانوادههاي حاضر در سريال فرزند داشتند؟
خانوادههاي دو نفره موجود در اين سريالها نه تنها فرزند بيشتر را ترويج نميكنند كه اصلا اصل داشتن فرزند را خوردسال را هم زير سوال ميبرند و زندگي بدون فرزند را معمول، عادي و رايج جلوه ميدهند.
حال آنكه همين چند وقت پيش سريالي اروپايي در حال پخش از سيما بود كه در آن دردسرهاي سه فرزند شر و شيطان يك زوج به تصوير كشيده شده بود. اين سريال اگرچه در نگاه اول سختيهاي سرپرستي از سه فرزند را نمايش ميداد اما حداقل وجود چنين خانواده پنج نفرهاي را در يك كشور اروپايي به رسميت ميشناخت. البته فضاي طنز اين سريال و موقعيتهاي كميك موجود در آن از تلخيهاي آن دردسرها نيز ميكاست.
حال با نگاهي به اغلب سريالها و فيلمهاي تلويزيوني و سينمايي توليد داخل مشاهده ميكنيم كه اصولا خانوادههاي چهار پنج نفره اصلا به رسميت شناخته نميشوند، چه رسد به تعداد افراد بيشتر در يك خانواده.
گذشته از اين دست سريالها، در بسياري از آثار نمايشي هم خانوادههاي با فرهنگ و نرمال كه به تربيت فرزندان خود اهتمام نشان ميدهند، بيش از يكي دو فرزند ندارند؛ و در عوض خانوادههاي بي سر و سامان و پدر و مادرهايي خلافكار و... چندين فرزند دارند. آيا تا وقتي تصوير غالب سينما و تلويزيون جمهوري اسلامي از چنين مشخصاتي دارد ميتوان انتظار داشت كه زوجهاي جوان، خلاف عرف القايي جامعه چندين فرزند به دنيا بياورند؟
رابطه سبك زندگي با جمعيت به همين يك نكته هم محدود نميشود و نياز به بررسي دقيقتري دارد. زندگيهاي همراه با تجمل و چشم و هم چشمي، عادات غلط آموزشي و تربيتي، نگاههاي غلط به پيشرفت و موفقيت و مسائلي از اين دست همه مولفههاي موجود در سبك زندگي است كه اگر در جهت افزايش جمعيت تغيير نكند، نمي توان از مشوقهاي اقتصادي انتظار معجزه داشت.
نظرات شما عزیزان:
|