پس از آن بود که مدتی جبهه ناسیونالیستی و پان عرب، به رهبری جمال عبدالناصر اعمال قوه قهریه در برابر رژیم غاصب را در دستور کار خویش قرار دادند و اتفاقاً مواجهه نظامی با رژیم صهیونیستی نیز در ابتدا ثمراتی را در پی داشت که نهایتاً پس از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل، این رویه نیز به تاریخ سپرده شد.
از اینجا بود که تساهل و تسامح و وارد شدن از باب گفتگو و دوستی با جنایتکاران سفاک، بعنوان سیاست فلسطینیان، در پیش گرفته شد.
در همین اثنا بود که جنبش آزادی بخش فلسطین یا همان جنبش فتح شناخته شده، آغاز بکار کرد. از اهداف ابتدایی شکل گیری این گروه مبارزه مسلحانه با رژیم صهیونی بود که بعدها با توجه به تغییر رویکرد سیاست گروه های فلسطینی، پای به میدان مذاکره با رژیم صهیونیست نهاد.
اما سال 1979 میلادی را می توان بعنوان نقطه عطف در تحولات فلسطین بشمار آورد چراکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجب ایجاد انگیزه ای مضاعف در جنبش های فلسطینی برای مبارزه با رژیم صهیونیستی شد.
در همین میان بود که گروه های جدیدی با تأثیر پذیری از فرهنگ ضد استکبار انقلاب اسلامی و اندیشه های ناب امام(ره) بوجود آمدند و مشی مسلحانه در برابر اسرائیل را در پیش گرفتند.
یکی از این گروه ها جنبش حماس بود که هدف و انگیزه اصلی از تشکیل این گروه، گرته برداری و پیاده سازی اهداف انقلاب اسلامی در فلسطین بود.
فارغ از بررسی روند تاریخی تشکیل این گروه مبارز و رخدادهای موجود در آن، مرور برخی از مواضع دوگانه رهبران این گروه در ماه های اخیر چندان خالی از لطف نیست.
یکی از این رهبران، خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس است. وی که پیشتر از حمایت های بی دریغ جمهوری اسلامی در تمامی حوزه ها برخوردار بود، در ارتباط با بحران سوریه موضعی متفاوت و تعجب برانگیز را اتخاذ نمود.
او در حالی از تغییر نظام سوریه حمایت می کرد که سالهای سال میهمان حکومت سوریه بوده اند و در زمانی که هیچ کدام از کشورهای عرب از این گروه حمایت نمی کردند، بشار اسد بعنوان حامی مطمئن ایشان را پشتیبانی می کرد!
اخیراً نیز مشعل در مراسم حزب عدالت و توسعه ترکیه، رجب طیب اردوغان را بعنوان رهبر جهان اسلام خطاب کرده بود و حمایت خود از اصلی ترین دشمن بشار اسد را اعلام نمود!
اخیراً نیز شاهد سفر مقامات دو کشور امیرنشین قطر و بحرین به غزه بودیم که با استقبال اسماعیل هنیه، نخست وزیر دولت خودگردان فلسطین همراه بود.
اما می باید این سوال را از سران حماس و دفتر سیاسی آن داشت که روابط اخیرشان با دولت هایی هم چون قطر و ترکیه که از هم پیمانان جبهه آمریکایی و صهیونیستی بشمار می روند با کدام ادله و منطق قابل توجیه خواهد بود؟!
آیا از سران این کشورها در جنگ هفته گذشته صدایی در حمایت از غزه برخاست؟!
آنان حتی حاضر نشدند با انتشاریک بیانیه مختصر، جنایات رژیم وحشی صهیونی را محکوم کنند!
آیا می توان بدین گونه کشورها اطمینان کرد و به آنها بعنوان پشتیبان تکیه داشت؟!
با این وجود و با توجه به برخی اقدامات غیرقابل قبول سران جنبش حماس، بازهم تنها پشتیبان این گروه فقط و فقط ایران اسلامی است و موشکهای ایرانیست که در آسمان های تل آویو جولان می دهند.
امید است که سران و بزرگان فلسطینی از خیانت های کشورهای به ظاهر دوست اما در واقع دشمن، درس بگیرند و در جبهه مقاومت اسلامی علیه اسرائیل غاصب، همچون گذشته باقی بمانند.
نظرات شما عزیزان:
|