به گزارش بولتن نیوز، نیمه شمالی کشور آفریقایی مالی از مدتی پیش شاهد ورود شمار زیادی از افراد مسلحی بوده است که گفته مي شود، پیش از این با معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی، همکاری میکردند. اخبار حكايت از آن دارد كه این افراد به همراه مسلمانان افراطی محلی هم اینک مقررات اسلامی به سبک طالبان افغانستان را بر این منطقه از مالی حاکم کردهاند.
فرانسه كه ساليان سال مالي را تحت استعمار خود داشت، حالا يكبار ديگر پس از چند هفته جنگ و درگيري بين گروه معروف به «انصار دين» و دولت مركزي، ارتش و هواپيماهاي جنگنده خود را در حمايت از دولت مركزي روانه اين كشور كرده و در صدد است چند صد سرباز خود را نیز به این کشور در آفريقای مرکزی اعزام كند. بمبارانهای ارتش فرانسه طی روزهای اخیر در گائو و دیگر شهرهای شمالی مالی از جمله کُنا، نزديك به 30 کشته و بیش از صدها زخمی در میان غیرنظامیان بر جای گذاشته و بنابر گزارش ها بيش از 30 هزار نفر از مردم منطقه را آواره كرده است.
فرانسه که البته به درخواست دولت مالی وارد این درگیری نظامی شده مدعي است كه نگران خطرات قدرت گرفتن تندروهای اسلامی مرتبط با القاعده در مالی است و برای جلوگیری از سقوط مالی به دست افراطیون اسلامگرا اقدام به اين عملیات نظامی کرده است. البته جای این سوال مطرح است که چرا فرانسه از اتخاذ موضع مشابه درباره سلفی هایی که در سوریه به مراتب افراطی تر از گروه انصار دین عمل می کنند، خودداری کرده و حتی تمام قد به حمایت از آنان نیز پرداخته است.
در خصوص اين اقدام يكجانبه فرانسه چند مسئله تعيين كننده نبايد فراموش شود.
قصد اين نوشتار ارزش گذاري و قضاوت درباره ماهیت و اعمال گروه به اصطلاح اسلام گرایی كه از سال 2011 برخی مناطق شمالي مالي را در اختيار گرفته و حال براي گسترش اجراي شريعت اسلام به ديگر مناطق اين كشور، با دولت مركزي درگير شده، نيست، اما آيا بايد اين مسئله را كه كشورهاي غربي و اينك فرانسه براي حمله به هر كشور و گروه اسلامي يك پسوند «تروريست» به آن اضافه كرده و با مرتبط دانستن آنها با شبكه القاعده، نيروهاي نظامي شان را به مصاف آن كشور يا گروه روانه مي كنند، به مثابه امري عادي و تثبيت شده به حساب بياوريم؟ چند سالي است كه دولتهاي غربي اين دست اقدامات را تبديل به «رويه اي بين المللي» كرده اند. آنان با گره زدن منافع خود با تهديدي به نام تروريسم –كه پس از فروپاشي شوروي و از دست رفتن لولوي كمونيسم رونمايي شد- و در دهه اخير القاعده حمله به كشورها و كشتن مردم به ويژه در كشورهاي اسلامي را حق ذاتي خود تصور مي نمايند، چنانكه واضح ترين نمونه اين رويه منفعت محور را در حمله آمريكا به افغانستان و عراق شاهد بوديم و همين رويه را با شدتي كمتر ولي البته با همان تعداد كشته روزانه در حملات هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا به پاكستان، يمن و حتي سومالي كه جز اخبار قحطي و دزدي دريايي چيزي زيادي از آن نمي شنويم شاهد هستيم.
پشتیبانی آلمان
اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه خاستگاه اين گروه هاي مدعي اسلام گرايي را عمدتا بايد در اقدامات و تحركات اسلام ستيزانه قدرتهاي غربي جست كه يا براي مقابله با سياست هاي خصمانه و اسلام ستيزانه آنها تشكيل شده اند و يا زائيده توطئه دستگاه هاي جاسوسي همين كشورهاي غربي هستند تا با ارائه چهره اي مخدوش از اسلام در راستاي توجيه پذير نشان دادن دشمني هاي غربي ها با اسلام عمل نمايند. درباره نحوه و کیفیت حضور القاعده در افغانستان اسناد بسیاری وجود دارد که گواه دخالت های آشکار و حمایت های موثر آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی از جمله انگلیس از این مسئله حداقل در ابتدای امر دارد.
پشتيباني آمريكا، انگليس و آلمان و حتي شوراي امنيت سازمان ملل به عنوان قدرت هاي تاثيرگذار از حمله فرانسه نشان مي دهد كه اين روش مورد قبول آنهاست. آمريكا قصد دارد از حمله فرانسه به مركز آفريقا پشتيباني اطلاعاتي و لجستيكي كند و همچنين هواپيماهاي بدون سرنشين و تجسسي خود را در حمايت از فرانسه به اين منطقه اعزام كند. دولت آلمان نيز كه پيش از حمله فرانسه به مالي از آن خبر داشت اين اقدام را در «چارچوب حقوق ملل» دانسته است و انگليس هم اعلام كرده كه از فرانسه پشتيباني لجستيك خواهد كرد. اين امكان وجود دارد كه كشورهاي غربي بخواهند در آينده از اين رويه بين المللي خودساخته، بيشتر استفاده كنند، بنابراين از آن پشتيباني خواهند كرد.
با توجه به بحران دامنه دار اقتصادي در كشورهاي اروپايي و آمريكا و استعدادهاي مناسب اقتصادي قاره آفريقا با وجود سابقه طولاني و خشن غارت بين المللي از سوي همين كشورهاي مدعي و رقابتهاي شديدي كه اين روزها بين آمريكا، چين و اتحاديه اروپا براي گسترش نفوذ و جاي پا در آفريقا بوجود آمده است، تقويت حضور نظامي فرانسه در مركز آفريقا بي ارتباط با اين مسئله نيز به نظر نمي رسد.
مسئله دیگر این است که سلاح و تجهیزات مورد نیاز چنین گروه هایی از کجا تامین می شود، این گروه ها در کشورهایی مثل کشورهای آفریقایی که از گرسنگی تلفات می دهند، چگونه تامین مالی می شوند. آیا انتظاری جز این داشت که گروه های شبه نظامی چون انصار دین در کشورهای مختلف با سلاح هایی غیر از تسلیحات و تجهیزات ساخت فرانسه، انگلیس، آلمان، آمریکا یا کشورهای دیگر متحد آنان با نیروهای نظامی این کشورها بجنگند؟
در اين بين اما نكته اي ديگر نيز وجود دارد كه به شدت مايه تاسف است. رصد اخبار رسانه هاي داخلي كشورمان گواه آن است كه يك خلاء مطلق درباره تحولات جديد آفريقا به ويژه در مالي، ميان اصحاب رسانه هاي كشورمان وجود دارد. حتي وزارت امور خارجه كشورمان نيز تاكنون موضعي در اينباره اخذ نكرده كه به طور طبيعي حاكي از فقدان تحليل مناسب از اوضاع در مالي است.
متاسفانه اخباري كه در اين باره در رسانه هاي كشورمان منتشر مي شود، صرفا ترجمه اخبار رسانه هاي خارجي و بازتاب دهنده سیاست های رسانه ای همان کشورهای مداخله گر نظامی در دیگر کشورهاست. اگر چه اخباري از تلفات حملات نظامي ارتش فرانسه منتشر شده و حتي از سوي رسانه ملي تلاش هایی برای بزرگنمايي آن مي شود، اما غفلت از تحليل اين مسئله كه چرا كشورهاي غربي چنين حملات و كشتارهايي را حق طبيعي خود مي دانند، مي تواند خسران غيرقابل جبراني را در آينده نصيب مسلمانان و کشورهای اسلامی كند.
فرانسه و حاميان رسمي او در اين حمله نظامي که یقینا تلفات بسیاری از غیرنظامیان نیز خواهد گرفت، حمايت تام و تمامی از سلفي ها و تندروهاي به اصطلاح اسلامي در سوريه دارند و بطور كامل فتاواي مفتي هاي سلفي درباره لزوم كشتار شيعيان و طرفداران نظام حاكم در سوريه و نيز تصاوير موجود از اين اعمال ددمنشانه –نظير گردن زدن يكي از طرفداران بشار اسد از سوي يك كودك 12 ساله با اجبار و تشویق مزدوران و سلفی های عمدتا خارجی اعزام شده به سوریه، يا كشتارهاي دسته جمعي طرفداران بشار اسد و شيعيان و علويان سوريه- را سانسور مي كنند، حالا به بهانه نگراني از تسلط تندروهاي اسلامي بر يك كشور آفريقايي كه تا چند وقت پيش هيچ نامي از او در اخبار به گوش نمي رسيد، در حالی به یک کشور اسلامی دیگر حمله کرده اند که اگر حتی بخشی از هزینه های همین حمله نظامی را –و نه حتی بخشی از هزینه های نظامی هنفگت خود و متحدانشان- صرف رفع فقر در کشوری مثل مالی و نیز کشورهای به شدت فقیر دیگری در آفریقا می کردند، هرگز مدعیان اسلام گرایی تندرو مجالی برای جلب توجه مردم در این کشورها نمی یافتند.
آیا کشورهای مدعی رهبری جهان اسلام مثل عربستان و قطر و ترکیه که دخالت در سوریه را از نان شب برای خود واجب تر می دانند، درباره کشته شدن مسلمانان فقیر و بدبخت اهل مالی احساس مسئولیت نمی کنند و آیا بر کشورهای اسلامی واجب نیست که پیش از بیگانگان و کافران به داد برادران و خواهران مسلمان خود برسند.
چنانکه امروز با وجود گرفتاری گسترده و عمیق سومالی در فقر و قحطی، به صورت جسته و گریخته اخبار حملات نظامی پرشمار آمریکا به بخش های مختلف این کشور در رسانه ها منتشر می شود و این سوال را به ذهن متبادر می کند که چه مسئله ای صرف هزینه برای بمباران سومالی را در عوض رسیدگی به وضع قحطی زدگان و فقرای سومالیایی توجیه می کند. این نکته را نیز داشته باشید که سومالی تا سال 1993 کشوری نسبتا سامان یافته با اقتصادی قوی در قیاس با همسایگان دیگر آفریقایی خود بوده و از آن سال به بعد با تغییر نگاه ایالات متحده به این کشور به خاک سیاه قحطی و فقر نشسته است و با این حال باز هم آمریکایی ها ترجیح می دهند دلارهای خود را به جای تبدیل کردن به غذا و دارو، به شکل بمب و موشک روانه سرزمین خشک و قحطی زده سومالی کنند
نظرات شما عزیزان:
|