من زمانی که در ایران بودم تنها ۲ سال داشتم و خاطره ای از آن روزها ندارم ، در اینجا ما حدود ۸ ماه در یک خانه کوچک زندگی میکردیم تا اینکه پدرم با کمک یکی از دوستانش توانست در یک شرکت ساختمانی کار پیدا کند.کلا من ایتالیا را دوست ندارم چون در اینجا خانواده ام را از دست دادم و زندانی شدم.
چرا زندانی شدید؟
خیلی مفصل است، به دلیل فروش مواد مخدر …
از پدر و مادرت بیشتر بگو چه خاطره ای از آنها دارید؟
من دقیقا یادم هست خرداد ۱۳۶۷ بود پدرم به خانه آمد و با مادرم در خصوص یک اتفاق بزرگ صحبت می کرد. آن روزها بعضی وقت ها تلویزیون ایتالیا صحنه هایی از جنگ را نشان می داد من آن موقع ۹ سال داشتم ولی هنوز مدرسه نمیرفتم و مادرم در خانه با من خواندن و نوشتن کار می کرد در همسایگی ما پیرزنی بود که تنها هم بازی من بود و چون ما در یک محله پایین دور از شهر زندگی می کردیم و هیچ همبازی و دوستی نداشتم. یادم هست که پدرم میگفت کار رژیم (جمهوری اسلامی) تمام شده است و سازمان در یک عملیات گسترده می خواهد تهران را فتح کند و به من اطمینان داد که خیلی زود برخواهند گشت و من را با خودشان به ایران خواهند برد.
مادرم اول موافق نبود پدرم را همراهی کند ولی پدرم مدام تکرار می کرد که بعد از آزادی ایران! من استاندار یا شهردار خواهم شد.همیشه یادم هست و از خاطرم نمی رود که پدرم با خوشحالی می گفت: استاندار یا شهردار خواهم شد… مادرم به اصرار پدرم آماده شد که به عراق بروند به من می گفت که زود برخواهد گشت و از من قول گرفت در مدتی که نیستند فقط خانه پیرزن باشم و به او در کارهای خونه کمک کنم.روزها از نبود پدر و مادرم گذشت و هیچ خبری از آنها نشد ، بدترین سال های عمرم سال های تنهایی و بغضم بود که زندگی ام را نابود کرد بعد از یک سال متوجه شدیم پدر و مادرم در آن عملیات کشته شدند.
وقتی فهمیدید پدر و مادرتان کشته شدند چه حسی داشتید؟
خیلی حس تنهایی داشتم بی کسی رنجم می داد دنبال یک سر پناه بودم همیشه دنبال این هستم از مریم و مسعود انتقام بگیرم.دوست دارم با مسلسل هر دو تای آنها را بکشم آنها زندگی مرا نابود کردند ، همسایه ما پیر زنی بود که من ۷ سال پیش او بعد از مرگ پدر و مادرم زندگی کردم .نوجوان ۱۶ ساله ای بودم که در این شرایط پیر زن به دلیل کهولت سن و بیماری فوت کرد از آن روز به بعد هیچ پناهی نداشتم به دنبال کار در رستوران ها بودم اما هیچ کس به یک دختر ضعیف کار نمیداد برای همین رفتم سراغ خرده فروشی مواد مخدر…
چرا مواد مخدر؟
خیلی دنبال کار می گشتم و کار مناسبی پیدا نکردم وقتی پدر و مادرم را از دست دادم به دلیل اینکه حامی مالی نداشتم به اجبار تن به خرده فروشی مواد مخدر دادم چون زحمت کم و سود خوبی داشت. در میلان بعد از یک سال دستگیر شدم و ۳ سال در زندان بودم و بعد از آزادی از زندان تازه به دنبال کار گشتم تا اینکه در یک رستوران بزرگ مشغول به کار شدم و الان با آینده ای مبهم زندگی می کنم.
هیچ حسی ندارم و فقط زندگی می کنم چون زنده هستم و اوضاع خوبی ندارم تنها امیدم برای زنده بودن این است که روزی بتوانم با مسلسل مریم و مسعود رو به درک بفرستم این دو نفر زندگی خیلی ها رو نابود کردند آنها در ایران نسل کشی کردند و به کمک کشوری رفتند که به ایران تجاوز کرده بود گر چه من با جمهوری اسلامی رابطه خوبی ندارم ولی وطنم رو دوست دارم و هیچ وقت حاضر نیستم وطن فروش باشم چیزی که مریم و مسعود ثابت کردند که خائن و وطن فروش هستند این دو نفر حاضرند برای برآورده شدن خواسته ای خودشان جهان رو به آتش بکشند اینها انسان نیستند و خوی حیوانی دارند.
پیامت برای وطن چیست؟ دوست داری برگردی ایران و زندگی کنی؟
من وطنم رو دوست دارم و همیشه عاشق ایرانم و اگر روزی کسی خیال تجاوز به ایران را داشته باشد من هم برمی گردم و اسلحه میگیرم و میجنگم خیلی هم دوست دارم برگردم ایران و توی ایران بتوانم کاری داشته باشم و زندگی کنم اما وقتی برمی گردم ایران که حیوان های وحشی رو به سزای کارهاشان رسانده باشم من هیچ وقت از کارهایی که پدر و مادرم کردند خوشحال نیستم آنها خام گفته های رجوی شدند.
من تحقیقات گسترده ای کردم و خانواده های زیادی مثل ما در خارج از کشور هستند مطمئن هستم آنها هم مثل من به دنبال انتقام از رجوی هستند تنها آرزوی من این است که مریم و مسعود خار از دنیا بروند و التماس کنند که از مرگ رها شوند من دوست دارم خودم از این دو نفر انتقام بگیرم.
خانم ساناز از اینکه وقت خودتون رو در اختیار ما گذاشتید متشکریم.
بهره کشی سازمان منافقین از هواداران زن – شستشوی مغزی با تکنیک دروغ
نظرات شما عزیزان:
sabz
ساعت1:35---7 مرداد 1392
آقای رئیسجمهور مواظب باشید ریا نشود! شب 6 مرداد 92 هم احمدی نژاد میهمان تلوزیون بود و باز هم همان اعتماد به نفس گذشته را داشت و بازهم با آمار و ارقام سخن میگفت و خود را از مردم میدانست غافل از این که در شب نشینی ها و در تاکسی ها ومترو و کوچه و بازار مردم چه نظری به ایشان دارند یا احمدی نژاد در بین مردم نیست یا اگر هست اطلاعات درستی از وضع نابسامان کشور و قشر مستضعف ندارد.که حادثه ی برخورد هلی کوپترش با کابل و سالم ماندنش را اثر دعای مردم میداند .شاید جالبترین و بی نظیرترین ادعای او این است که دیشب فرمودند:بنده تا به حال هیچ قانون گریزی در طی این 8 سال نداشتم پس حافظه ی ملت را پوچ خوانده و انحرافاتش از ولایت و ماجرای 11 روز وماجرای مجلس و حضور با مشایی در وزارت کشور برای ثبت نام که جزئی از بی قانونی هاست را از یاد برده است یا شعور ملت را اینقدر پایین میداند؟ادعای حمایت ولی عصر از دولت ایشان دیگر قوز بالا قوز است و این نهایت اعتماد به نفس وی را نشان میدهد.اقای رئیس جمهور حداقل دیگر با احساسات دینی مردم بازی نکنید شان و منزلت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را با این سخنان پایین نیاورید.البته بنده هدف صداوسیما را از دادن تریبون های متعدد به شما برای توجیه وضع موجود را نمی دانم خدا کند که پشت پرده خیر باشد. پاسخ:ممنون نظر دادید شما دوست عزیز رو توصیه به انصاف می کنم موفق باشید
|