کل الالوه من رشح امری تالهت و کل الربوب من طفح حکمی تَربَّت
جناب طاهره (قرةالعین قزوینی) «انی انا الله» را در بدشت تا عنان آسمان به اعلی النداء بلند نمود و همچنین بعضی احباء دربدشت [2] .
میرزا حسینعلی میگوید:
اگر شنیده میشود از مظاهر جامعه «انی انا الله» حق است و ریبی در آن نیست چنانچه به کرات مبرهن شد که به ظهور و صفات و اسمای ایشان ظهور الله ...
و اگر نغمه ی انی رسول الله برآرند، این نیز صحیح است و شکی در آن نه ....
و اگر جمیع، ندای انا خاتم النبیین برآرند، آن هم حق است و شبهه را راهی نه ... و سبیلی نه ... زیرا که جمیع حکم یک ذات و یک نفس و یک روح و یک جسد و یک امر دارند [3] .
نبیل زرندی میگوید: پس از خاتمه ی دوره ی بدشت جناب قدوس و طاهره با هم سوار کجاوه شدند و به طرف مازندران رفتند ... و محو تقالید قدیم و آغاز روز جدید را به گوش مردم میرساندند ... خشم خدا بر آنها نازل گردید و مورد غضب پروردگار واقع شدند به این معنی که در حین توجه به مازندران چون به قریه ی نیالا وارد گشتند، جماعتی بر آنها حمله ور شدند و بلای شدید از دست اعداء بر آن عده ی بی پروا که از روی هوای نفس به کسر حدود پرداخته بودند، وارد شد [4] .
ملا حسین بشرویه ای که از بزرگان بابیت و اولین ایمان آورنده به باب بود، پس از شنیدن رسوائی های بابیان در دشت بدشت گفت: اگر در بدشت بودم اصحاب آنجا را با شمشیر کیفر مینمودم [5] .
حال تو ای شنونده عاقل خود قضاوت نما درباره این کارخانه خدا سازی که آیا اینان را میتوان یکتاپرست بنامیم تا بشود عنوان دیانت را به این فرقه انتساب داد ؟؟؟