در هفتههاي پیش از انتخابات، رهبر معظم انقلاب، در دو سخنرانی جداگانه، مانند گذشته مردم ایران را به شرکت گسترده در انتخابات فراخواندند و برای نخستین بار و طی دو نوبت، حتی کسانی از مردم ایران را نیز که با اصل نظام جمهوری اسلامی مخالفند، ولی به میهن خویش و سربلندی آن عشق ميورزند؛ به شرکت در انتخابات دعوت کردند.پیش از آن نیز، این حضور پیش بینی شده را حماسه سیاسی خوانده بودند.
این نوع دعوت، نشان داد که نتایج این انتخابات و میزان بالای حضور مردم در آن، تا چه اندازه ميتواند در بیرون آوردن کشور از آن فضا و وضعیت نگران کننده موثر باشد. با شروع تبلیغات داوطلبان ریاست جمهوری و به ویژه مناظرههاي جمعی آنان و رودررو شدن مردم با دو گفتمان غالب بر مواضع آنان، تنور انتخابات گرم و گرمتر ميشد. رییس جمهور کنونی یعنی آقای روحانی، با گفتمان اعتدال که پایههاي آن بر عقل گرایی، میانه روی و تعامل با جهان و بهبودی بخشیدن به وضع زندگانی مردم استوار بود؛ توانست بر گفتمان آقای جلیلی که پایههاي آن بر حرکت بر ریلهاي گذشته در حوزههاي سیاسی و پافشاری بر آن، استوار بود، پیروز گردید و توانست بیشترین رای مردم را دریافت کند.
این پیروزی شگفتی ساز، که به نوعی زنده بودن گفتمان اصلاح طلبی و درخواستهاي حرکت اعتراضی در سال 88 موسوم به جنبش سبز در میان مردم را به رخ محافل اقتدارگرا کشید؛ انجام تغییرات اساسی در سیاستهاي داخلی و خارجی کشور و پر رنگ شدن خواستههاي مردم را نوید ميداد. این پیروزی غیر منتظره، هر چه سریع بر فضای کسب و کار و بحران در روابط خارجی، تاثیر فوری نهاد و موجب تقویت امیدواری به فردای بهتر در میان مردم گردید.
به رغم انتظارات به حق مردم، متاسفانه دستگاه رسمی تبلیغات کشوری و برخی از تریبونهاي حکومتی و نهادهای رسمی بیرون از اختیارات دولت، کوشش کردند تا با تاکید بر برنامهها و سیاستهاي گذشته، به مردم و مسئولان در دولت نشان دهند که چیزی تغییر نکرده است و از راههاي شبه قانونی تلاش نمودند تا با ایجاد مانع، حرکت دولت را کنند و مسئولان را دچار لَختی و کِرختی کنند و بالاخره آن را از پا در بیاورند.
امروز، وضع به گونهاي شده است که نه تنها مخالفان وطنی جمهوری اسلامی، که در انتخابات شرکت کردند؛ وجود آرمان های خویش را در جایی از چرخه قدرت و مراکز تصمیم ساز احساس نميکنند بلکه اصلاح طلبان و هواداران حرکت اعتراضی، نیز همچنان با چوب فتنه گر و برانداز بودن، زده ميشوند و چهره آنان از سوی دستگاههاي رسمی تبلیغات لجن مال ميشود تا به سختی بتوانند در سلسله مدیران کشور جا گیرند.
حال این پرسش در ذهن هر تحلیلگر خود نمایی ميکند که آن حماسه سازانی که در ستادهای جناب آقای روحانی با صرف پول و وقت شخصی خود کوشش کردند تا گفتمان اعتدالی را ترویج کنند و مردم را به پای صندوقها بکشند و آن مردمی که در ناامیدی بار دیگر حرکت مسالمت جویانه را بر خشونت برای تغییر ترجیح دادند؛ امروز کجایند؟ چرا رسانه ملی در ستیز با گفتمان اعتدالی حرکت ميکند؟ چرا برخی از کانونهاي رسمی قدرت، بایت توافقات هستهاي ایران با قدرتهاي جهان، خشمناکتر از نخست وزیر رژیم صهیونستی هستند؟ چرا کوشش ميکنند تا این توافقات به شکست بینجامد و به سرانجام نرسد؟ چرا صدای نهادهای بیرون از اختیار دولت که از بودجه عمومی استفاده ميکنند؛ بلندتر از گذشته شده است؟
نظرات شما عزیزان:
|