وظیفهی بنده نیز هست که حضور همگی شما را در این دیدار مبارک و موعد عزیز تبریک بگویم. موعدی که -همچنان که برادران به صورت مستقیم و غیر مستقیم اشاره کردند. - از تابستان گذشته منتظر آن بودیم تا این که خداوند (سبحانه و تعالی) خواست امروز توفیق یافتیم این انجمن، سازمان و بنا را تأسیس کنیم تا متناسب با تخصص، نقش و ماهیتش به این کارنامهی مسیر پیوستهی بلنداقبال پیروز بپیوندد ان شاءالله.
بنده امروز میخواهم در دو بخش صحبت کنم. در بخش اول به برخی مبانی اشاره خواهم کرد و از آنجا وارد جبل عامل و سپس شعر و ادبیات جبل عامل خواهم شد. بعد از آن سراغ بخش دوم خواهم رفت و قصد دارم از برخی مسائل روز و مسئولیتهای لازم صحبت کنم. البته برخاسته از بخش اول. در بخش دوم کمی از سیاست سخن خواهیم گفت اما بگذارید بخش اول را متناسب با این موعد تلقی کنیم و پلی برای رسیدن به شرایط روز قرار دهیم
خداوند (سبحانه و تعالی) انسان را در «نیکوترین ساختار (تین/4)» جسمی و روحی آفرید و به او عقل عطا فرمود. کدام عقل؟ این مخلوق شریف که به انسان عطا شد از تواناییهای عظیمی در کسب و ایجاد معرفت و علم برخوردار بود. یعنی عقل بشر تنها پذیرا نیست بلکه سازنده و صانع نیز هست. همچنین قدرت جولان در آفاق، زمین، آسمانها، ملک و ملکوت و عبور از موانع و مرزها، رفع حجب و… را دارد. سپس خداوند متعال به انسان نعمت داد و به او قدرت بیان بخشید. همچنین تواناییهای متعدد بیان، تبیین و ابراز تفکرات، باورها، اعتقادات، اندیشهها، احساسات و عواطف درونیاش حتی خیالات و اوهام.
انسان به توانایی ابراز هر آنچه میخواهد و انتقال این محتوای درونی به دیگرانی که عقل دارند، میشنوند و میفهمند مجهز شد. و این توانایی بیان و تبیین از مهمترین دلایل تغییر و تحول زندگی بشری در همهی زمینهها و سطوح است. چون همهی تفکرات، اطلاعات، استدلالها، عبرتها، درسها و تجربهها در میان مردم یک نسل و در میان نسلها تا روز قیامت از طریق روشهای بیان مختلف و متنوعی منتقل میشود. وقتی خداوند (سبحانه و تعالی) به انسان این قدرت را داد آن را در یک روش منحصر نساخت بلکه این روشها را نیز تنوع و تکثر بخشید. به عنوان مثال، اولین و مهمترین شاهد بر عدم انحصار این روشها زبانها و سخنها هستند. -منظورم سخن گفتن نیست. - سخنانی که گاهی با زبان ابراز میشوند و گاهی به وسیلهی نوشتن. عبارت نوشتن به پیش از ماشینتایپ و قلم بر میگردد. کمی بعد به این روش خواهم پرداخت اما یکی دیگر از روشها نیز اشاره است. انسان میتواند درونیات، تفکرات و احساساتش را با اشاره و حرکات دست و بدن ابراز کند. یکی دیگر از این وسیلهها توانایی نگارگری و در نتیجه نقاشیها هستند. تراشیدن و موسیقی نیز همچنین. بعضی از جنبههای موسیقی نیز پنهان و احساس این انسان، شادی، غم، امید، یأس، غربت و تنهایی او را ظاهر میکند و چیزهای متفاوتی را نشان میدهد.
این نیروها همیشه، از گذشته تا امروز، موجود و مورد استفاده بودهاند. ولی در دوران کنونی با تکیه به این امکانات به ودیعت گذاشتهشده در انسان، افقهای وسیعی در برابر وظیفهی بیان گشوده شد. از جمله سینما، تلویزیون، تئاتر، اینترنت و وسائل ارتباطی مختلف که شاهد آن هستیم. ولی قدرتمندترین و مهمترین این تواناییها در طول تاریخ و تا قیام قیامت سخن و زبان بودهاند. یعنی کلمات و جملاتی که به معانی دلالت میکنند و انسان آنها را برای بیان معانی مورد نظرش که میخواهد به دیگران منتقل کند به خدمت میگیرد. پس انسان به عقل و قدرت بیان مجهز میشود، با قدرت عقل خود معانی را مشخص میکند، جملات و عبارتهایی را که میخواهد از طریق آنها آن معانی مشخص را افاده کند تنظیم میکند و با حلق و زبان خود آنها را به صورت صدا در میآورد و با قلمش آنها را مینویسد. یکی از آیات خداوند در میان آفریدگان، تنوع و تعدد زبانها و لسانهاست.
از آغاز تاریخ بشر تا امروز نه صدها بلکه هزاران زبان داشتهایم. بعضی از آنها منقرض شده و پایان یافتهاند، برخی از آنها هنوز وجود دارند و تعدادی از آنها در حال شکلگیریاند و تا روز قیامت همچنان زبانهایی ایجاد خواهند شد. هر زبانی ویژگیها، شاخصهها و زیباییهای خود را دارد. زبان یکی از چیزهایی است که آیات جمال خداوند در آن متجلی میشود. البته آیات جمال در همهی موجودات کائنات تجلی دارد و یکی از آنها زبان بشری است. حال آنکه زبانها نیز در درون خود سطوح و درجاتی دارند که در قالبهای مختلف نثر، شعر و… نیز بروز مییابد. اهالی هر زبان در به خدمت در آوردن آن و به کار گرفتن ظرفیتهایش برای رساندن تفکرات و تصویرهای مطلوب با یکدیگر تفاوتهای درونی و شخصی دارند.
در این میان زبان عربی با تواناییها، ظرفیتها، گستردگی، نرمش، حلاوت، دلانگیزی، زیبایی و قدرت افادهی کامل معنا و نوشدن، گل سر سبد زبانهای بشری است. این را به خاطر این که عرب هستیم نمیگوییم، غیر عربها نیز به این حقیقت ایمان دارند. و همین شرف و فخر بس که خداوند متعال زبان عربی را برای نازل کردن کتاب آسمانی جاودانه و خاتمش انتخاب نمود. همین به تنهایی کافی است و مسئله نیاز به استدلال ندارد. البته در این انتخاب حکمتهای بلند و رسایی هست که اکنون فرصت اشاره به آنها وجود ندارد. عربها و حتی آنان که عربی را بعدها آموختند در طول تاریخ به بلاغت، فصاحت و گوناگونی قالبهای ادبی و شعری شناخته شدند. حتی میتوان گفت شاخصهی اصلی و صفت برجستهی آن ملتها بلاغت و فصاحت بود. ملتهایی که برجستهترین نخبگانشان شاعران و خطیبان بودند. و مایهی فخر هر قبیله، خاندان و قومی شاعر و خطیب آن بود.
همچنین از ابتدا همچون امروز ادبیات و شعر گاهی کالایی برای خرید و فروش بوده است. قصیده برای کسانی سروده میشد که سخاوتمندانه یا احیانا بدون سخاوت پول بدهند. و گاهی برای تفاخرهای پوچ بر عصبیتهای باطل بوده است. اما آنچه در این مناسبت برای من اهمیت دارد این است که بخشهایی از ادبیات در طول تاریخ در خدمت رسالتهای آسمانی، ارزشهای بشری، حق، عدل، مبارزه با طاغوت، دفاع از کرامت، وجود و مقدسات امت، مقاومت در برابر مهاجمان و اشغالگران، بیدارکردن ملتها و برانگیختن احساسات و نیروی حماسه در آنها بوده است. این اولین، مهمترین، بزرگترین و بشریترین کارکرد ادبیات و شعر است. این دو باید بخشی از سلاح، تواناییها، هویت، تمدن و آیندهسازان امت باشند.
تاریخ مملو از سرگذشت شعرا و ادیبانی است که به خاطر یک قصیده یا یک خطابهی بلیغ با محتوایی ناخوشایند برای زندانبان و جلاد به زندان افکنده، به چوبهی دار آویخته یا در میدان شهر حلقآویز شدهاند. اینگونه از شعر و ادب همیشه در جبل عامل وجود داشته است و پیشینهی صدها ساله دارد. این جبل به غنای علمی و فقهی و همچنین فقیهان و عالمانش مشهور است. فقیهان و عالمانی که در طول تاریخ در زمرهی پیشتازان جهان اسلام بودهاند. ولی ویژگی این جبل آن است که -برای احتیاط میگویم. - اکثریت قاطع فقیهان و عالمانش شاعر و ادیب نیز بودهاند. این از ویژگیهای فقها و علمای جبل عامل است.
با بررسی اجمالی کتاب «أمل الآمل فی علماء جبل عامل» [اثر شیخ حر عاملی] در مییابیم وقتی اسامی علما را ذکر میکند معمولا میگوید: وی فقیه، عالم، ادیب و شاعر بود. و کمتر خواهید دید از عالم یا فقیهی نام ببرد بدون این که وی را ادیب و شاعر نیز بخواند. همچنان که قالبهای مختلف شعر فصیح و عامی در میان نخبگان فرهنگی و مردم عادی پدیدهای به شدت شایع بوده است در زمینهی علمی نیز شاهد هستیم این ظرفیتهای ادبی فقیهان جبل عامل به طرز جالب توجهی حتی در نگارش متون علمی، فقهی و اصولی به کار گرفته شده و مسائل این علوم نیز به صورت شعرهای زیبا و جذاب به نظم در آمدهاند و حفظ آن را آسان ساختهاند. به همین خاطر میبینیم کتابها و تألیفات فقیهان جبل عامل در کنار استحکام علمی و قدرت استدلال از سهولت، زیبایی و شیرینی بیان برخوردارند و اینچنین در حوزههای علمیه، مراکز پژوهشی، زندگی علمی مسلمانان و مخصوصا مسلمانان شیعه از بقا، جاودانگی، عنایت و توجه برخوردار شدهاند.
شعر و همهی تلاشهای ادبی جبل عامل -دربارهی جبل عامل صحبت میکنم چون انجمن جبل عامل است. با حفظ احترام همهی جبلها و مناطق و میراث، تاریخ و نقششان متناسب با این مراسم صحبت میکنم. - همیشه منبر و گویای پایبندی ادبی، سیاسی، فرهنگی، جهادی و… اهالی، علما، فقها و نخبگان این خطه به مسائل کشور و امت بوده است. اگر به ابتدای قرن گذشته [ی میلادی] و مشخصا اندکی پیش و پس از جنگ جهانی اول نگاهی بیاندازیم مکرر شاهد این پایبندی خواهیم بود. البته چون وقت تنگ است بنده اسم و مثال ذکر نمیکنم و تنها به ذکر کلیات بسنده میکنم.
مسئلهی اول: دفاع از زبان عربی. یکی از دستاوردها و وظایف بزرگی که علما، شاعران و ادیبان جبل عامل در آن یا ادای آن مشارکت کردند محافظت و دفاع از زبان عربی بود. در برههای در مقابل ترکیسازی و پس از جنگ جهانی اول در مقابل غرب، فرانسویسازی یا… . هر زبان برای هر ملت و امتی بخشی از هویت تمدنی آن است و نابودی آن زبان یعنی نابودی آن هویت تمدنی. زبان عربی برای ما و اهالی جبل عامل اینچنین و بلکه بیش از این است. چون این زبان با عقاید، کتاب مقدس، سنت پیامبرمان (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاریخ، ارزشها، اخلاق، سرنوشت، آینده و روابطمان نیز درآمیخته. به همین خاطر سروران، دانشمندان و بزرگواران، امروز یکی از مسئولیتها حفظ این زبان و دفاع از آن است. به نظر میرسد در آینده خود ما عربها هم باید تلاش کنیم عربی را بفهمیم و برخی از متون عربی نیاز به ترجمه، تفسیر و شرح خواهند داشت. امروز بدعت تازهای در بسیاری مناطق جهان عرب رایج شده است که نیمی از سخنرانی را به عربی انجام میدهند و نیمی از آن را به زبانهای خارجی. نمیگویم انگلیسی یا فرانسوی تا به زبان مشخصی حمله نکرده باشم. یکی از مهمترین مسئولیتها دفاع از این زبان و حفظ آن است. در گذشته علمای جبل عامل حتی مدرسهها، حوزههای علمیه و خانهها را به مراکز آموزش زبان عربی و علوم و ادبیات زبان عربی تبدیل کرده بودند تا نسلها بتوانند از این زبان در برابر بیسوادی و جهل رایج آن روز حراست کنند.
مسئلهی دوم: مقابله با استعمار بیگانگان. آن هم نه فقط استعمار لبنان. بلکه اهالی جبل عامل در زمینهی همهی مسائل امت موضع داشتهاند. امروز این مقاومت و این پدیده نمود و امتداد اصیل آن تاریخ و آن نسلهاست. امروز بعضی از مردم خطاب به ما میگویند ما لبنانی هستیم و به اندازهی کافی در لبنان مشکل داریم. به ما چه ربطی دارد دربارهی مسائل منطقه، خطراتی که امت را تهدید میکند و نبردهای روز منطقه -که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به ما مربوط میشود. - موضعگیری کنیم؟
عالمان، ادیبان، شاعران، نخبگان و عموم مردم جبل عامل مانند اهالی بسیاری از مناطق لبنان در گذشته با وجود ظلم، محرومیت، انزوا و خشونتی که گرفتار آن بودند خود را کنار نکشیدند. به هیچ وجه خود را از آنچه امت را در سرتاسر جهان عرب و اسلام تهدید میکرد کنار نکشیدند. نه فقط در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، شام یا مصر -یعنی کشورهای نزدیکتر-. حتی در سال 1911 به مسائل لیبی واکنش نشان دادند. وقتی ایتالیا لیبی را اشغال کرد یکی از فقیهان ادیب و شاعر جبل عامل که فرزند همین روستای مبارک، عیناثا، بود برای دعوت به مقابله با اشغال لیبی توسط ایتالیا بیانیه داد، سخنرانی کرد و شعر سرود. دربارهی یک کشور همسایه صحبت نمیکنیم. مواضع علما و فقهای جبل عامل موجود است و ثبت شده. ان شاءالله یکی از وظایف این انجمن ارائهی این تاریخ، مستندات و اسناد و معرفی آن برههی تاریخی و موضعگیریها و رنجهای آن برهه است.
مسئلهی سوم: موضع در برابر تهدیدات متوجه فلسطین و مقابلهی قاطعانه و زودهنگام با پروژهی صهیونیسم و آزمندیهای اسرائیل برای برپایی یک رژیم اشغالگر برای این پروژه در خاک فلسطین. این در موضعگیریها، فتاوی، بیانیهها، اشعار، ادبیات، انگیزشها و تحرکاتشان موجود است. به همین خاطر وقتی به مقاومت برسم به این بخش باز میگردم.
همچنین موضع علما، فقیهان، شاعران و ادیبان جبل عامل دربارهی دیگر مسائل امت، حفظ وحدت امت و رد پاره پاره کردن، تقسیم و تجزیهی امت شناختهشده است. ولی وقتی موقعیت جدید شکل گرفت و بلاد جهان عرب و اسلام به کشورها و رژیمها تقسیم شدند به این وطن ایمان آوردند، خود را برای آن خالص کردند و از آن دفاع نمودند. در این بخش نیز میتوان به ادبیات، سخنان و اشعار ایشان که از لبنان با عنوان وطن یاد میکنند و از عشق و وابستگی به آن و آمادگی دفاع از آن سخن میگویند مراجعه کرد. موضع این جبل و اهالی و نخبگان آن همیشه همپای وحدت، همکاری، تکامل، رد و کنارهگیری از فتنهها و اولویتبندی صحیح بوده است. ما وارث آن بزرگان، نسلها، فرهنگ، عقلانیت و درک هستیم.
اگر اهل جبل عامل میخواستند در موضعگیریهایشان در قبال فلسطین یا مسائل روز امت یا عدم تجزیه و تقسیم جهان عرب و اسلام به دردها، ظلم، ستم و محرومیتی که از جانب حاکمان عثمانی -که آن روز به نام خلافت اسلامی حکومت میکردند. - به آنها روا داشته شده بود نگاه کنند باید منزوی، طرفدار تقسیم و تجزیه و گوشهگیر میشدند و به سلامت خود، خانواده و جبل خود میاندیشیدند. ولی این جبل از همان ابتدا در کنار همهی درخشندگی ملی و نژادیاش در زمینهی امت به دفاع از مقدسات، فلسطین و مقابله با پروژهی صهیونیسم و مقابله با چندپارگی، تجزیه، تقسیم و فتنهها برخاست. امروز وابستگی ما به این تفکر و این مقاومت یک اندیشهی وارداتی نیست. این اندیشه ریشه در کشور، محیط، جامعه و تاریخ ما دارد. اگر مانند آنها نبودیم غریبه بودیم و چون میکوشیم مانند آنها باشیم به حق به این خاک، تاریخ و ارزشها تعلق داریم. -پیش از ورود به بخش دوم- توقع ما از انجمن فرهنگی و ادبی جبل عامل ان شاءالله بر دوش گرفتن، حفاظت، رشد دادن، معرفی و همکاری در عرضهی میراث عظیم آن پدران به عزیزانمان در جبل و نسلهای امروز و فرداست که حتی دربارهی گذشتهی نزدیک نیز چیز زیادی نمیدانند. متأسفانه نه تنها نسل جوان نمیدانند بلکه بسیاری از نخبگان سیاسی، رسانهای و فرهنگی لبنان نیز چیز زیادی از گذشتهی نزدیک خود نمیدانند. هنگام صحبت دربارهی مقاومت شاهدش را ذکر خواهم کرد. امیدواریم ان شاءالله بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم. مخصوصا که در برابر چالشهای فرهنگی، تمدنی، سیاسی و وجودی بسیار خطرناکی قرار داریم.
وارد بخش دوم میشوم. در بخش دوم میخواهم ذیل دو عنوان صحبت کنم. اولی مربوط به لبنان است و دیگری مربوط به سوریه. و با سخنی دربارهی لبنان سخنم را به پایان خواهم برد.
از اوایل قرن گذشته [ی میلادی] همیشه چالش و تهدید بزرگی به نام پروژهی صهیونیسم وجود داشته است. تا میرسیم به 1948 که دژ اشغالگر این پروژه بنا شد و این چالش همچنان وجود دارد. بعضی میکوشند خود را در برابر این تهدید به نادانی بزنند و آن را نادیده بگیرند. البته این یک اشتباه معمولی نیست، یک اشتباه بزرگ است. تنها گزینهی موجود در گذشته و امروز در برابر ملتهای منطقهمان و از جمله ملت لبنان، مقاومت است. مقاومت در همهی ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامیاش. ژرفا، حقیقت، اصل و گوهر مقاومت، فرهنگ است. جهاد و کار نظامی مستقیم، ایستادگی اهالی یک زمین در سرزمین خود، پایداری، صبر بر پیامدها و قربانیدادن، نمود و تجسم این فرهنگ هستند.
اگر این فرهنگ وجود نداشت هیچ کدام از اینها وجود نداشت. همهی گونههای مقاومت تجلیات فرهنگ مقاومت هستند. گوهر مقاومت از جنس فرهنگ است. در لبنان برخی دربارهی مقاومت بحث میکنند. در جهان عرب هم بحث هست ولی بگذارید از لبنان صحبت کنیم. بحث دربارهی مقاومت ربطی به ورود به سوریه، 2006، 82، اگر به عقب برگردیم. - 78 یا اوایل دههی 70 [میلادی] که گروههای مقاومت فلسطین به سوی ما مهاجرت کردند ندارد. نه، از ابتدای شکلگیری رژیم صهیونیستی در فلسطین دربارهی مقاومت بحث وجود داشت. همچنین بر سر تشخیص دشمن و گزینههای مقابله با آن اختلاف بود. این یک بحث جدید نیست و هیچ ربطی هم به یک حزب، جنبش، رئیس، شخص، رهبر، تشکیلات، فرقه، گروه و منطقه ندارد. این بحث پیش از امام سید موسی صدر و پس از ایشان وجود داشت.
پیش از مقاومت امل و حزب الله و پس از آن وجود داشت. وقتی نیروهای برجستهی مقاومت نیروهای ملیگرای سکولار بودند هم این بحث و جدل وجود داشت. پس کسی مغالطه نکند و نگوید به دلیل رفتار مقاومت فعلی لبنان بر سر مسئلهی مقاومت بحث به وجود آمده است. به هیچ وجه. این بحث از ابتدا و از 1948 وجود داشته است. به همین خاطر بنده همیشه به برخی از کسانی که در این زمینهها در مقابل ما میایستادند و میگفتند مقاومت اجماع ملی را از دست داد میگفتم: هیچ گاه در لبنان اجماع ملی بر سر مقاومت وجود نداشته است. حتی شب 25 یا 26 مه 2000 و اوج پیروزی در حالی که شما و مقاومت، پیروزی را از بنت جبیل به همهی لبنانیان هدیه میکردید بر سر این مسئله اجماع ملی وجود نداشت!
این حرفها گمراهسازی است و درست نیست. امروز بعضی از مردم میگویند ما به این دلیل با مقاومت مشکل داریم که برچسب اسلامی دارد یا مقاومان شیعه هستند. مگر وقتی مقاومان از همهی فرقهها بودند شما در کنار مقاومت بودید؟ وقتی مقاومت از احزاب ملیگرا و سکولار بودند شما با مقاومت بودید؟ این یک مغالطهی بسیار بزرگ است که امروز مطرح میشود. ولی نسل جوانی که آن برهه را درک نکردهاند با این ادبیات فریب میخورند و میگویند رفتن شما به سوریه یا موضع سیاسی شما در فلان سال و فلان سال و فلان قضیه اجماع ملی پیرامون مقاومت را از میان برد. بنده میخواهم امروز خطاب به تمام کسانی که دربارهی گزینهی مقاومت بحث کردهاند و میکنند -بعضی میدانند و بعضی نمیدانند.
آنها که میدانند خود را به ندانستن میزنند. - تأکید کنم مقاومت یک تشکیلات، حزب، جنبش، جریان، مجموعه یا فرقهی معین نیست. مقاومت یک فرهنگ و یک خط فکری سیاسی است که میتواند چیزهای گوناگون و احیانا متناقضی به لحاظ عقیدتی و ایدئولوژیک را در بر بگیرد. میتواند احساسات، فرقهها، ملتها و امتها را در خود جای دهد. چون خاستگاه مقاومت فطرت بشری و هدفهای آن منافع مشترک ملی و نژادی است.
بعضی از مردم نمیدانند از 48 [میلادی] در لبنان مقاومت وجود داشته است. چون نمیدانند مقاومت یعنی چه. تاریخ آن را از اوایل دههی 70 [میلادی]، 78، 82 یا پس از آن روایت میکنند. نه، مقاومت لبنان از 1948 و لحظهی اول شکلگیری رژیم اشغالگر وجود داشته است. و از همان لحظه نیز مشروعیت خود را به دست آورد و در طلب حق خود برآمد. البته با ظرفیتهای موجود آن روز. آنان نمیدانند در 48 به جنوب تجاوز میشد. از جنایتهایی که در بسیاری روستاهای مرزی اتفاق افتاد بیخبرند. نمیدانند چه بر سر اهالی مناطق مرزی -با خاستگاههای مختلف فرقهای- آمد. فقط دربارهی شیعیان صحبت نمیکنم.
از آنچه بر سر ایستگاههای نیروهای امنیتی در مناطق مرزی میآمد و توهینهایی که به سازمانهای دولتی و نیروهای امنیتیاش میشد هیچ اطلاعی ندارند. از تجاوز به حریمهای هوایی، زمینی و دریایی هیچ اطلاعی ندارند. یک روز حتی در پشت میز گفت و گوهای ملی وقتی همه در پارلمان دور هم نشسته بودیم بعضی از حاضران و نه فقط یکی از آنها گفتند پیش از آنکه فلسطینیان به لبنان بیایند مشکلی وجود نداشت! اصلا مشکلی با اسرائیل نداشتیم! بنده به کسی اتهام نمیزنم. همهاش ضبط شده است و در پارلمان هست. میگفتند مشکلی وجود نداشت. آنچه اسرائیل در اواخر دههی 60 و اوایل دههی 70 [میلادی] در لبنان انجام داد واکنش به مقاومت فلسطینی و تحرکات نظامی فلسطینیان بود! چطور ممکن است کسی ادعا کند من یک رهبر سیاسی لبنانیام و میخواهم در ساختن حال و آیندهی لبنانیان شریک باشم ولی از تاریخ چند سال پیش یک منطقهی اصلی در لبنان بیاطلاع باشد!؟ خبر ندارند.
به خاطر دارم یکی از برادران نماینده مجبور شد از جلسه بیرون برود و یک کتاب مستند بیاورد که یادم هست کار روزنامهی السفیر بود و بیاید به آنها بگوید این حرفها نیست، از 48 آغاز شده است. بعضی از آنها شگفتزده شدند ولی با این حال فقط گفتند احتمالش هست، احتمالش هست. مستند تاریخی بود. دیگر چه میخواهید؟ برویم قبرستان و نسل پاکشان را بیاوریم شهادت بدهند!؟ این مقاومت آنگونه که ما به آن باور داریم و به آن مینگریم از همان لحظه و البته با امکانات موجود آغاز شد. یکی از روشهای مقاومت این جبل همین بود که در سرزمین خود بمانند و ماندند، این بود که از زمینهای کشاورزی خود دفاع کنند که کردند و این بود که زیر سقف خانههایشان کشته شوند ولی خاکشان را ترک نکنند و کشته شدند.
این آن مقاومتی است که آن زمان ممکن بود. مقاومت موضعگیری، مقاومت عدم پذیرش، مقاومت امام موسی صدری که خرید دارو توسط بیماران را از آن سوی دیوار به اصطلاح همجواری حرام دانست، مقاومتی که مرگ و بیماری را بر سلامت، دوا و درمان به دست اسرائیل ترجیح داد. این مقاومت پیش از هر جنبش و حزبی وجود داشت. این مقاومت مردم است. مقاومت یعنی تک تک خانههای این روستاها و مناطق مرزی و تمام جنوب، یعنی همهی مساجد باقیمانده و تمام کلیساهای آباد، یعنی هر درخت زیتون و هر نهال توتون -گرچه نهالهای آن مخصوص جناب بری بود ولی فعلا کمی آن را قرض میگیریم! -، یعنی هر جنبندهای که هنوز روی دوپایش راه میرود و هر قبری که هنوز اثری از آن باقی است، یعنی هر قصیده، سروده، اشک، لبخند، زخم، قطرهی خون، کلمه، گلوله، آه، مشت، صبر، ایستادگی و عزمی. مقاومت در جبل عامل یعنی هوا، آب، خاک، آسمان، تپهها، دشتها و مردمش که آن را ترک نگفتند و به اشغالگران نسپردند و ترک نیز نخواهند گفت.
مقاومت یعنی این. مقاومتی که در لبنان تمام کسانی که به آن ایمان آوردند، از آن پشتیبانی و حمایت کردند، پای آن صبر کردند و برای آن خون دادند -مانند عزیزانمان در بقاع و همهی مناطق لبنان- همراه آن هستند. اما حزبها و نسلهای مقاومت چیزی جز نمود ظاهری این حقیقت و گوهر نیستند.
با وجود این که کابینه تشکیل شده است، با هم مینشینیم، یکدیگر را میبینیم و با وجود این که الحمدلله پارلمان آغاز به کار کرده است، کمیسیونهای مشترک پارلمانی و کمیسیونهای فرعی تشکیل شدهاند و نمایندگان همدیگر را میبینند و با هم شوخی و صحبت میکنند رسانهها، روزنامهها، شبکههای تلویزیونی و سخنرانان آن گروه به گونهای هستند که گویی در مرحلهی قبل هستیم. روی مقاومت تمرکز کردهاند. با حزب مشکل دارید؟ بیایید دربارهی حزب صحبت کنیم. با جنبش مشکل دارید؟ بیایید دربارهی جنبش صحبت کنیم. با یک تشکیلات مشخص مشکل دارید؟ بیایید دربارهی آن تشکیلات صحبت کنیم.
ولی مسئلهی مقاومت والاتر، بزرگتر، پاکتر، وسیعتر و عمیقتر از اختلاف با یک حزب یا… است. البته بعضی میدانند کجا را میزنند و میخواهند به کجا بخورد. چون اصل مشکلشان با مقاومت است نه این حزب و آن تشکیلات. بلکه از آنها برای طراحی استفاده میکنند. مقاومت همهی اینهاست. به همین خاطر هر ضربهای به مقاومت یا توصیف زشتی از آن، ضربه و توهینی به همهی کسان و چیزهایی است که مقاومت نام دارند، نه فقط ضربه و توهین به یک گروه مشخص. البته ارائهی این تعریف از جانب ما پیامدهایی دارد که در روزهای آینده روشن خواهد شد!
اما صحبت دربارهی شکست معادلهی سهگانه. شاید برخی استدلالهایی بیاورند ولی شواهدتان چیست؟ ناظر به واقعیت صحبت کنید. معادلهی سهگانه کجا شکست خورده است؟ ما روی عبارات و جملات اصراری نداریم. این از نقاط قوت زبان عربی است. زبان عربی بود که دولت لبنان را به وسیلهی بیانیهی کابینه نجات داد. البته منظورمان قدرت، استحکام، شادابی و… زبان عربی است. ولی نهایتا و گذشته از تعابیر و اصطلاحات بالاخره معادلهی سهگانه کجا شکست خورد؟ کجا پیروز شد؟ و اجازه دهید بگویم: شما، شمایی که از شکست معادلهی سهگانه صحبت میکنید، کجا پیروز شدید؟ معادلهی سهگانه موفق به آزادسازی زمینی شد که همه -از جمله دیپلماسی و حکومت- در آزادسازی آن شکست خوردند.
معادله موفق شد اسیران را باز گرداند. مقاومت در کنار ارتش و ملت تا امروز در حفظ کیان لبنان و حفاظت از جنوب، مرزها و روستاهای مرزی موفق بوده است. معادلهی سهگانه لبنان را به عنوان یک عنصر قدرتمند وارد معادلات منطقهای کرد. هیچ کس نمیتواند وقتی به منطقه فکر میکند لبنان را نادیده بگیرد چون در لبنان پیش از نفت و گاز، طلایی هست. این دستاورد مخصوصا و کاملا مربوط به معادلهی سهگانه و ضلع مستحکم آن است که نشکست و به اذن خداوند (عز و جل) نخواهد شکست. این از دستاوردهای معادله. دستاوردهای شما کجاست؟ دیگر چیزی نمیگویم. فقط به همین سؤال بسنده میکنم. -میخواهیم آرامش درست کنیم دوباره میزنیم مشکل درست میکنیم! - ولی بگویید دستاوردهای شما در زمینهی حکومتسازی، بدهیها، پروژهها و… چه بوده است؟
در همین زمینه میخواهم در این مناسبت و در پاسخ به همهی چیزهایی که در هفتهها و ماههای گذشته در زمینهی مقاومت، اسرائیل، جنگ، خطرات، تهدیدات، استفاده از فرصتها و… مطرح شد، به شما تأکید کنم: این مقاومت مستحکم باقی خواهد ماند. امروز مستحکم است و مستحکم و سربلند باقی خواهد ماند، از کشور، ملت و اهالیاش دفاع خواهد کرد و از همهی دستاوردهای گذشتهاش محافظت خواهد نمود. از جمله قواعد درگیری شامل تفاهم آوریل 1996 تا دستاوردهای جنگ جولای. و به میمنت قدرت بازدارندگی روستاهایمان امن، زمینهایمان ثمرده و پرچمهایمان در اهتزاز خواهند بود. بنده به شما اطمینان میدهم از بابت این مسئله هیچ جای نگرانی نیست. و اگر کسی تلاش میکند با توجه به نبردهای سوریه و این که بخشی از اهالی این خط در سوریه هستند و این مسائل فرصت تسویه حساب با لبنان را به اسرائیل میدهد، در کشور هراس ایجاد کند باید بگویم اینها محاسبات درستی نیست.
اسرائیل برای آغاز جنگ مجموعهای از محاسبات دارد که باید انجام دهد و امروز هیچ کدام از این محاسبات او را به گزینهی جنگ نمیرسانند. یکی از مهمترین این محاسبات این است که اسرائیل به خوبی بداند این مقاومت قدرتمند است و قدرتمندتر شده است. در ظاهر بعضی میگویند شما شهید دادهاید و از شما خون رفته است. در حالی که مقاومت همیشه اینگونه بوده است. مقاومت با گذشت زمان، فداکاری و بخشش قدرتمندتر میشود. اینها نقطه ضعف نیست. از بعضی لحاظها عامل قدرت است. امروز میخواهم از روستای عیناثا، نوار مرزی آزادشده و همسایگی فلسطین عزیز اشغالی به شما تأکید کنم مقاومت امروز نه تنها قدرتمند بلکه به نسبت جولای 2006 در تمام سطوح انسانی، مادی، نظامی، توان نبرد و آمادگی آفرینش پیروزی تواناتر و قدرتمندتر است. ما جنگطلب و به دنبال جنگ نیستیم. استراتژی ما در مقاومت، جنگ بدون مرز نیست. این مسئله علنی هم هست.
ولی اگر هر کدام از این صهیونیستها فکر کرده است اگر جنگی علیه لبنان به راه بیاندازد در جایی، در عقلی، در قلبی، در خانهای یا در روستایی اندکی نگرانی دربارهی سرنوشت جنگ وجود دارد بنده به شما میگویم این طور نیست. و متأسفانه دشمن از لبنانیان نسبت به میزان پیشرفت توانایی و قدرت مقاومت در سطوح مختلف آگاهتر است و این در محاسباتش وارد میشود. خب، این چیزی بود که میخواستیم رویش تأکید کنیم.
اما پیش از این که به بخش نهایی وارد شوم -مشکلی نیست. چون یک ماه و نیم است که سخنرانی نکردهام. - میخواهم بگویم: طلا، طلا خواهد ماند. اگر طلایی در مقابل ما قرار داشته باشد ولی کسی نظرش را تغییر دهد و بگوید این قلع است طلا تبدیل به قلع میشود؟ بگوید این آهن است طلا تبدیل به آهن میشود؟ بگوید این چوب است طلا تبدیل به چوب میشود؟ نه نمیشود. توصیف دیگران از چیزی حقیقت آن چیز را تغییر نمیدهد. این یک قاعدهی ثابت در وجود و فلسفه است. بلکه بیش از این، امروز و در این شرایط اقتصادی جهان اگر کسی پولی داشته باشد چه میکند؟ طلا میخرد. طلا در حال گران شدن است. طلا هر روز گرانتر میشود. آن روز یکی از کشورهای بسیار ثروتمند جهان که ارز مازاد بسیار زیادی هم دارد و شاید هیچ بدهی هم نداشته باشد رفت و میلیاردها دلار طلا خرید. اگر امروز کسی برای اسکناس و پول نقد همراهش پشتوانه بخواهد دیگر نه دلار، نه یورو و نه هیچ ارز دیگری پشتوانهاش نیست. امروز تنها پشتوانهی حقیقی، طلاست. و در لبنان [معادلهی] طلایی هست که در جهان یافت نمیشود.
چگونه بعضی از مردم به خودشان اجازه میدهند این طلا را رها کنند؟ و اما چوب. چوب چیزی است که لبنانیان با آن برای سربازان اشغالگری که عمودی وارد لبنان شدند و افقی خارج شدند، تابوت ساختند. و این چوب همچنان برای ساختن تابوت مهاجمان و اشغالگرانی که به این سرزمین پاک و پربرکت تعرض کنند وجود دارد. ما به هیچ وجه با چوب مشکلی نداریم. هر کدام ارزش، جایگاه، نقش و وظیفهی خود را دارند. خب، آخرین چیزی که میخواهم با آن به این بخش پایان دهم -مزاحم شما هم شدم. - این است: این توصیف به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به موضع ما در زمینهی حضور پای میز گفت و گوهای ملی در روز دوشنبه تأثیر خواهد گذاشت. الآن بنده نمیخواهم یک موضع نهایی و قطعی اعلام کنم. ولی این درک، ذهنیت و اندیشه بسیار بر تصمیمی که حزب الله در زمینهی مشارکت یا عدم مشارکت در گفت و گوهای ملی خواهد گرفت تأثیر خواهد داشت. و دیگر همپیمانان، دوستان و عزیزانمان آزادی کامل دارند موضعی را که مناسبت میبینند اتخاذ کنند. یعنی موضع ما -هر چه باشد. - الزامآور و مایهی زحمت کسی نیست. و طبیعی است که احیانا موضعها دربارهی بعضی مسائل به واسطهی اختلاف موقعیتها و هدفها متفاوت باشند.
آخرین موضوعی که میخواهم یادآور شوم و سخنانم را به پایان ببرم این است که امروز تمام هجمه علیه مقاومت لبنان بر یک نقطهی اساسی متمرکز شده است و آن ورود به سوریه است. میگویند شما وارد سوریه شدید و اجماع ملی از بین رفت. که توضیحش را دادیم. وارد سوریه شدید و نقش سلاحتان تغییر کرد، دیگر سلاح مقاومت نیست. گویی قبل از ورود ما به سوریه آن را به عنوان سلاح مقاومت قبول داشتهاند! در هر صورت همهی این حرفها هست و این ورود و این موضعگیری آن اختلاف اصلی است که مدتیاست به صورت مداوم و هر روز مطرح میشود. چون این موضوع، کشور و همهی ما را درگیر کرده است میخواهم در بخش پایانی صحبتم کمی به آن بپردازم. نگاه کنید، اختلاف طرف مقابل، دولتها و نظامهای جهان عرب و اسلام و دولتها و نظامهای جهان با ما در مسئلهی سوریه، بر سر موضع سیاسیمان است نه ورود نظامیمان.
ورود نظامی ما بسیار دیر صورت گرفت. به قول معروف ما پس از این که همه وارد شدند، آمدند و جنگیدند وارد شدیم. ما بسیار دیر وارد شدیم. مشکل موضع سیاسی ما بود. این که از روز اول گفتیم ما با این نبرد در سوریه موافق نیستیم، با سرنگونی نظام و حکومت موافق نیستیم، طرفدار اصلاحات، حل سیاسی، گفت و گوی ملی و تحقق و موفقیت مطالبات مشروع مردم هستیم ولی موافق نیستیم کسانی برای شکستن، سرنگون کردن، نابود و تخریب کردن و تحمیل گزینههای استراتژیک بزرگ وارد سوریه شوند. ولی موضوع همین بود. پیش از اصلاحات و مطالبات، مسئله، مسئلهی گزینهیهای استراتژیک بزرگ بود. خب، ما این موضع را در حالی اتخاذ کردیم که بقیهی جهان موضع مخالف را پذیرفته بودند و از ما هم میخواستند با آنها همراه شویم و بخشی از آن باشیم. و به خاطر این که بخشی از آن نبودیم جنگ علیه ما نیز آغاز شد. پس اصل مسئله موضع سیاسی است نه دخالت نظامی.
گفتند دارد در منطقه اتفاق بزرگی میافتد و شما هم بفرمایید بخشی از آن باشید و اگر نه خود را آمادهی اعدام کنید. طوفانی بود که داشت به سوی منطقه میآمد. باید همه به زانو در میآمدیم، هماهنگ میشدیم و تعظیم میکردیم. کمترینش این بود که در برابرش تعظیم کنیم. ما نه بخشی از آن شدیم، نه با آن همراه شدیم و نه در برابرش تعظیم کردیم. چون به نظرمان این طوفان تهدیدات استراتژیک و وجودی عظیمی برای سوریه، لبنان، فلسطین و منطقه در پی دارد. که پیشتر به اندازهی کافی توضیح دادهایم و باز نمیگردیم. پس موضع سیاسی گرفتیم. بله، با گذشت زمان موضعمان تغییر کرد. وارد کارزار شدیم. -میخواهم چند دقیقه بیشتر وقتتان را بگیرم. - خب، همهی لبنانیان خبر دارند. در رسانهها اعلام کردیم. و برخی به شدت به خاطر همین مسئلهی کوچک به ما انتقاد کردند.
اولین دخالت نظامی محدود ما که با دهها نفر از اعضای حزب الله صورت گرفت وقتی بود که برادران به باغهای غربی و منطقهی سیده زینب (علیها السلام) رفتند. یعنی حدود یک سال و نیم پیش یا کمی بیشتر. زمانی بود که اکثر -نه تمام- باغهای غربی به دست گروههای مسلح افتاده بود و این گروهها تنها صدها متر با مرقد حضرت زینب (علیها السلام) فاصله داشتند.
تشخیص ما این بود که اولا به واسطهی اهمیت دینی این مرقد برای همهی مسلمانان و ثانیا به واسطهی این که تخریب این مرقد موجب شعلهور شدن فتنهی مذهبی در بسیاری از مناطق جهان میشد برویم کمک کنیم. ارتش سوریه، نیروهای دفاع ملی و اهالی و ساکنان منطقه در حال دفاع بودند و ما دهها نفر فرستادیم تا در دفاع کمک کنند. همین مقدار. خب، به این موضعگیری انتقاد شد. امروز یک کشور بزرگ -که خودش را بزرگ میداند. - و عضو ناتوست و در حال مبارزه برای پیوستن به اتحادیهی اروپاست و برخی آن را الگوی خود میدانند -یعنی ترکیه! حرف اول اسمش ترکیه است! - در سطح وزیران جلسه میگذارد و بحث میکند که یک قبر یا ضریح مربوط به جد بزرگ عثمانیان وجود دارد -که اگر همین الآن از همهی ملتهای مسلمان بپرسید اسمش چیست نمیدانند.
بنده هم به خدا نمیدانم اسمش چیست. از شما چه پنهان خواندم یادم نماند. نتوانستم حفظ کنم. پیاش هم نرفتم پیدا کنم اسم را با خودم بیاورم. چه کسی در جهان اسلام او را میشناسد؟ به مسلمانان چه ربطی دارد؟ به احساسات و عواطف مسلمانان شیعه و سنی چه ربطی دارد؟ ولی چه اشکالی دارد. این حق ترکیه است. - و ترکیه باید دخالت نظامی کند، حریم کشور سوریه را نقض کند و نقشه بکشد چون احتمال دارد داعش سراغ این ضریح برود و تخریبش کند. خب، صحبت از ادبیات، شعر و نحو است. «مگر خون شما از ما رنگینتر است؟» ما برای دفاع از مرقدی رفتیم که مورد احترام همهی مسلمانان است، برای دفاع از شخصیتی رفتیم که نزد همهی مسلمانان محترم و مقدس است.
چون نوهی پیامبر اسلام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آن کسی که شما میخواهید به خاطر او جنگ منطقهای راه بیاندازید کیست؟ دارید جنگ منطقهای راه میاندازید. ضمن این که اینجا واقعا خطر وجود داشت آنجا ندارد. و بیشتر از این: ما به حریم سوریه تجاوز نکردیم. خب، این جدید نیست. جناب بشار مدتی پیش این مسئله را بیان کرد. از او پرسیدند و گفت نه، مقاومت با موافقت دولت سوریه وارد سوریه شد. حالا یک نفر پیدا میشود میگوید شما به حریم لبنان تجاوز کردهاید، این جای بحث دارد! اما حد اقلش این است که ما به حریم سوریه تجاوز نکردیم. خب، امروز یک کشور عضو ناتو و کاندیدای پیوستن به اتحادیهی اروپا در حال آماده شدن برای جنگ و دخالت مستقیم منطقهای به سوریه است به بهانهی این که ضریح جد اول عثمانیان از طرف داعش تهدید میشود. ممکن است حتی خودشان از داعش خواسته باشند مسئلهی تخریب آن را مطرح کند. الله اعلم.
خب، مسائل تا قصیر و پس از قصیر ادامه یافت. که همه خبر دارید. تا رسیدیم به جایی که مشخص شد نبرد سوریه به جایی رسیده است که به واسطهی حجم دخالتهای بین المللی و منطقهای و فراخوان نیرو از همهجای جهان به سوریه -این را پیشتر گفتهایم و میخواهم بار دیگر بگویم. - مسئله دیگر مسئلهی مرقد حضرت زینب یا لبنانیان ساکن خاک سوریه نیست. از آن لحظه موضوع تبدیل شد به موضوع مقاومت، خط مقاومت، آیندهی مقاومت و هویت سیاسی منطقه و این که داریم به کجا میرویم و…؟ که همه را گفتیم. چرا الآن تکرار میکنم؟ به خاطر سپری کردن زمان نمیگویم. به خاطر این که از سرانجام و نتایج آن صحبت کنیم. خب، امروز به کجا رسیدهایم؟ کجا واقع شدهایم؟ ما از ابتدا گفتیم: راه حل سیاسی. اتحادیهی عرب جلسه گذاشت و میخواست کار را تمام و نظام را سرنگون کند! گفت و گوی سیاسی را پیش از خروج جناب اسد و نظامش نمیپذیرفت. خب، بعد از سه سال تصمیمات نشست اخیر عرب را شاهد بودید.
حتما میخواستید این سه سال جنگ، قتل، کشتار، نابودی، ویرانی، فتنهها و محنتها واقع شود تا عربها همان حرفی را بزنند که لازم بود از ابتدا بزنند؟ تا عربها آنجا را که لازم بود از ابتدا راه بیایند، راه بیایند؟ تازه میخواهید ببینید چطور باید به نظام سوریه و جناب بشار اسد فشار بیاورید که ما خواهان درمان سیاسی و گفت و گوی سیاسی جدی هستیم؟ حالا که ژنو 2 جواب نداد؟ در حالی که وقتی روزهای اول به شما گفته شد بیایید گفت و گو کنیم و سران سوریه حاضرند اصلاحات بنیادی و اساسی انجام دهند هیچ کدام از شما حاضر نبود روی درمان یا گفت و گوی سیاسی بحث کند. [چرا؟] بر این اساس که طی دو سه ماه همه چیز در سوریه و منطقه تغییر خواهد کرد. به شما گفتیم درمان سیاسی، رفتید سراغ راه حل نظامی. الآن رسیدهاید به همان چیزی که از ابتدا به شما گفته میشد. البته این صحبت خطاب به عربها، گروه مقابل در لبنان و کشورهایی است که همچنان در این نبرد دست دارند.
همان ابتدا گفتیم حوادث سوریه همهی منطقه را در معرض تروریسم و تکفیر قرار خواهد داد. ولی شما گفتید نه، این طور نیست. مسئلهی سوریه مسئلهی اصلاحات، تغییر، دموکراسی و حقوق بشر است. الآن آن واقعیت خارجی که خود شما پس از سه سال از آن سخن میگویید چیست؟ آن بخشهایی از خاک سوریه را که تحت سلطهی گروههای مسلح است تهدیدی برای کشورهای منطقه و جهان مینامید. امروز و پس از سه سال از حمایت مالی و تسلیحاتی، تحریک به سمت راه حلهای نظامی، جلوگیری از راه حلهای سیاسی و حفاظت از گروههای مسلح آمدهاید لیست سازمانهای تروریستی تشکیل میدهید و اکثر همین گروههای مسلح را در آن جای میدهید. اصلا دیگر چه کسی مانده است؟ فارغ از موضع ما دربارهی این لیست. وقتی از داعش، النصره و اخوان المسلمین در سوریه صحبت میکنید و آنها را تروریست مینامید -با کمال صراحت- دیگر چه کسی مانده است؟ آیا مسئله به سه سال وقت نیاز داشت تا منطقه و جهان به این نتیجه برسند؟ البته بعضی از لبنانیان هنوز به این نتیجه نرسیدهاند.
هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که آنچه در سوریه رخ میدهد تهدیدی علیه لبنان است. برادر، آمریکاییهایی که در آخر دنیا هستند، فرانسویها، اروپاییها، برخی کشورهای خلیج و کشورهای شمال آفریقا سوریهی تحت سلطهی گروههای مسلح را خاستگاه تهدید علیه کشورها و امنیتشان میدانند. و واقعا هم همین طور است. حتی در مکانهای آرامی که حرفی از کشتار، درگیری و جهاد مقدس نبود امروز تحرکاتی آغاز شده است؛ الآن همین تونس. ولی متأسفانه میبینید یک نفر در لبنان پیدا میشود و میگوید: نه، آنچه در سوریه رخ میدهد لبنان را تهدید نمیکند.
از ابتدا به شما گفتیم حوادث سوریه از مرحلهی مطالبهی اصلاحات و دموکراسی گذشته و به مرحلهی سلطهی جریان تکفیری جنگجویی رسیده که هیچ کس را حتی از داخل همان جریان کنار خود تحمل نمیکند. چه این که میان داعش و النصره درگیری رخ داد. داعش و النصرهای که به تفکر، مذهب، مکتب، رهبری، امیر و پروژهی سیاسی یکسانی تعلق دارند. اختلافشان تشکیلاتی و مدیریتی است. همان اختلافاتی که در هر حزب و تشکیلاتی رخ میدهد. این که فلانی مسئول باشد یا دیگری. همهی این جنگ برای این است که ابو محمد جولانی رهبر باشد یا ابوبکر بغدادی. چه کسی هزینهاش را پرداخت؟ هزاران قربانی، ویرانی وسیع، نبردهای سنگین، همه به خاطر یک اختلاف مدیریتی و تشکیلاتی. اینها با دیگر لبنانیان، دیگر سوریها و کشورها و ملتهای همسایه چطور رفتار خواهند کرد؟ اگر برادران، عزیزان و همپیمانان شما -نمیگوییم سروران شما- پی بردهاند که واقعیت این است، شما منتظر چه هستید؟ خصومت [سیاسی] خوب است به شرطی که به ضرر لبنان و سرنوشت و آیندهی لبنان تمام نشود.
از یک سال و نیم پیش و حالا هم هر روز از جانب برخی فراکسیونها و طرفهای سیاسی، حزب الله را به خروج از سوریه دعوت میکنند. بنده نمیخواهم بنشینم دفاع کنم. بنده میخواهم امروز از شما خواهش کنم. لطف کنید موضعتان را تغییر دهید. در موضعتان تجدید نظر کنید. در موضعتان بازنگری کنید و خوانش جدیدی انجام دهید. نمیگویم بلند شوید بیایید در سوریه در کنار هم بجنگیم. این را نمیخواهیم. واقعا گروههای لبنانی وابسته به فرقههای مختلف و متفاوتی هستند که به ما پیشنهاد دادند -شاید اولین بار است میگویم. - بیایند در کنار ما بجنگند. ولی ما گفتیم نه، دلیلی ندارد. زیر این بار سیاسی و اجتماعی نروید. ما بار را برداشتهایم و داریم ادامه میدهیم. بنده به کسانی که هر روز اصرار دارند و میگویند مشکل لبنان این است که حزب الله به سوریه رفته است میگویم مشکل لبنان این است که حزب الله در رفتن به سوریه تأخیر کرد. و مشکل لبنان این است که شما هنوز در خانههایتان نشستهاید و به سوریه نمیروید. البته اگر برخی از شما به جای اشتباه نرفته باشند. حالا به شما نمیگویم بروید در سوریه بجنگید یا در کنار ما بجنگید یا… .
میگویم در این مسئله تجدید نظر کنید. درستی، سلامت و صحت گزینههای ما هر روز بیشتر ثابت میشود. و همچنین دوست دارم به همهی لبنانیان و همهی گروهها و جریانهای سیاسی، 8، 14 و میانهروها و راستیها و چپیها بگویم -شاید اول
نظرات شما عزیزان:
|