اما در اولین شماره از هفته نامه صدا که دیروز منتشر شد، محمد قوچانی در سرمقاله خود مطلبی با عنوان "تله احمدی نژاد" را منتشر کرد. او در این مطلب به سبک و سیاق روزنامه های همسوی خود، دست به سیاه نمایی از عملکرد دولت پیشین زده و از این راه سعی کرده است که کم کاری ها و اشتباهات دولت جدید را توجیه کند.
جالبی ماجرا اما در این است که وی دست به تجویز و ارائه دستور سیاسی برای عملکرد جناح های سیاسی کشور اعم از اصولگرا و اصلاح طلب نیز زده است و اینگونه بیان می کند که وظیفه همه سیاسیون کشور آن است که به حمایت بی چون و چرا از دولت برخیزند چرا که هیچ "آلترناتیو" دیگری برای آن وجود ندارد.
در بخشی از این مطلب وی چنین می نویسد: "آنان که فکر می کنند با تضعیف دولت روحانی می توانند آلترناتیو این دولت باشند باید بدانند که اگر این دولت موفق نشود هیچ آلترناتیو اصولگرا یا حتی اصلاح طلبی در کار نخواهد بود."
چنین سخنانی دقیقا مشابه همان سخنان و نظراتی است که امثال قوچانی در دوره دوم خرداد 76 و بعد از پیروزی خاتمی در انتخابات در رسانه های خود منتشر کردند. گویا "اسطوره سازی" از شخصیت های سیاسی در ژن اطلاح طلبان نهادینه شده است. در زمان دولت اصلاحات، اصلاح طلبان که سرمست از پیروزی در انتخابات بودند اینگونه بیان کردند که ریاست جمهوری خاتمی آخرین فرصت جمهوری اسلامی برای تعامل همه جانبه با دنیا (بخوانید امریکا و چند کشور غربی) است.
اصلاح طلبان اینگونه وانمود می کردند که تا پیش از روی کار آمدن خاتمی، همه موشک های ارتش ایالات متحده به سمت ایران نشانه رفته بود و این تنها انتخاب خاتمی بود که توانست گزینه نظامی علیه ایران را خنثی کند. بنابراین وظیفه همه سیاسیون آن است که از خاتمی و اصلاح طلبان حمایت همه جانبه کنند. به سخن دیگر، "دم فرو بند و هیچ مگوی!"
حال، با روی کار آمدن دولت جدید که تمایلی نیز به عناصر و نیروهای اصلاح طلب دارد، این افراد اوضاع را چنین دیده اند که مجددا با همان ادبیات پیشین سخن گفته و همان حرف ها را با "زبان امروی" بازتولید کنند. چنین رفتار و گفتاری، حداقل دو نتیجه و پیامد سیاسی را به دنبال داشته و دارد:
اول آنکه بیانگر تمایل و میل جریان وابسته گرا به کشورهای غربی است. اساسا آنها علت وجودی خود را در حمایت نیروهای غربی از خود می دانند و بنابراین همواره این خط را پیگیری کرده اند که می بایست کسی مسئولیت اجرایی کشور را بر عهده بگیرد که از توانایی بیشتری در تعامل با غرب برخوردار باشد. اینکه نشریات اصلاح طلب و وابسته گرا بعد از توافق ژنو، سعی در اسطوره سازی از وزیر خارجه برآمده و حتی در اقدامی عجیب، او را "مصدق زمان" نام نهاده اند نیز به همین دلیل است. از نظر آنان هر سیاستمداری که به غرب نزدیک تر باشد، متخصص تر، کارآمدتر، مفیدتر و بهتر است!
دوم آنکه چنین نگاهی، بیانگر اوج احساس حقارت، ذلت و ترس جریان وابسته گرا از کشورهای غربی و در رأس آنها امریکا است. جریان وابسته گرا چنان "لولویی" از امریکا و حمله نظامی به ایران ساخته اند، که گویی ایران نیز کشوری است چون کشورهای حاشیه خلیج فارس! در حالی که اگر چه جنگ از دیدگاه انقلابی و اسلامی مذموم است و از شروع آن نهی شده است اما بازخوانی کارنامه سربازان خمینی در جنگ هشت ساله نشان داده است که لشگریان اسلام از چه توانی برخوردار بوده اند. آن هم در شرایطی که به اذعان مستندات متقن، در جنگ هشت ساله، از سویی نزدیک به 20 کشور (و از جمله امریکا) به ارتش پر قدرت عراق کمک می کردند و از سویی دیگر، جمهوری اسلامی نیز به لحاظ تسلیحات نظامی در بدترین شرایط قرار داشت و این تنها نیروی "ایمان" بسیجیان خمینی بود که "حماسه"ها می آفرید. با این حال حتی یک وجب از خاک ایران نیز به دست اغیار نیفتاد. آن روز با دست خالی در برابر همه قدرت های بزرگ جهان ایستادیم، چه برسد به امروز که به لحاظ توان نظامی و تسلیحاتی و انسانی در موقعیتی صدها برابر از گذشته قرار داریم.
متاسفانه اما وابسته گرایان داخلی، نه تنها از ترس حمله نظامی، شب ها خواب ندارند بلکه حتی حاضرند همه چیز حتی "منافع ملی" را نیز به مسلخ رضایت غرب بکشانند! و مگر چنین نکرده اند و چنین نگفته اند که اصلا انرژی هسته ای به چه کار ما می آید و می خواهیم چه کار کنیم و چه اشکالی دارد درب همه پالایشگاه ها و مراکز هسته ای ایران را پلمپ کنیم و از خیر انرژی هسته ای بگذریم تا بلکه امریکا هم از خیر حمله نظامی به ایران صرف نظر کند!
باری، وابسته گریان اصلاح طلب در طول دوران حیات خود نشان داده اند که به هیج وجه قابل اعتماد نیستند و نه تنها به محض ایجاد فرصت، به مبانی دینی و انقلابی کشور پشت پا می زنند، بلکه حتی برای "لبخند" به زعم خود کدخدای جهان حاضرند از "منافع ملی" کشور نیز بگذرند.
نظرات شما عزیزان:
|