عطا افشاریان
نگاهی اجمالی به کارنامه سه دهه گذشته سیاستمداران مشخص می کند که در پاره ای از مواقع از دایره تعادل خارج شده و منافع ملی در پیشگاه منافع فردی و گروهی قربانی شده است. طی سه دهه گذشته باورهای سنتی مردم دچار تغییر شده است و فرهنگ ملی و آداب و سنن کشور و اقوام نیز در معرض نابودی قرار گرفته اند. ولی سوال اینجاست که چگونه ملتی با پیشینه فرهنگی و با دانشمندان فرهیخته و ملتی که جنگ هشت ساله را با فداکاری و گذشت مدیریت نمود به مصرفگرا ترین کشور تبدیل شده است و ساختار سیاسی که برای آن بسیاری هزینه دادند امروز در نگاه بسیاری از مردم یکی از مشکلات تلقی می شود و فاصله مردم و مسئولین زیاد شده است.
به این سوالات نمی توان بصورت یکجانبه پاسخ داد و برای بررسی آن باید تمام موانع فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را چه در سطح ملی و چه جهانی در نظر گرفت ولی آیا عملکرد سیاستمداران جمهوری اسلامی نیز در این مورد تاثیری نداشته است. پر واضح است که جدا نمودن ساختار سیاسی هر کشور از مردم آن هزینه های زیادی را دربردارد که بعد امنیتی کوچکترین آن می باشد.
طی سه دهه گذشته بنا بر ضرورت و اجبار و یا بر اساس سعی و خطا متاسفانه تصمیماتی اخذ شده است که هنوز ملت در حال جبران تاوان آن است. دولتی كردن اقتصاد و پس از آن دولتی نمودن کلیه نهادها از جمله این تصمیمات است. در شرایط کنونی کشور و با در نظر گرفتن وضعیت سیاسی و اقتصادی دنیا به نظر می رسد باید از چهارچوبهای دولتی گذر کرد و به سمت مردمی سازی نهادها و بنگاهها گام برداشت چرا که مردم سالاری امنیت جامعه را تضمین می نماید.
مراسم مذهبی و ملی هم نیاز به مردمی شدن دارند چرا که در حال حاضر نهادهای دولتی آن را به دست گرفته اند و نتیجه آن جز سیاست زدگی، هزینه های سیاسی در سطح بین المللی و کمرنگ شدن حضور مردم و در خطر افتادن امنیت کشور نخواهد بود. فراموش نکنیم که سیستم حکومتی 35 ساله اخیر هنوز با آرمانهای اسلامی فاصله زیادی دارد و نبایدهای زیادی در آن انجام شده و خواسته یا ناخواسته بدنه ای از مردم را از خود جدا نموده است ولی مادامیکه نگاه سیاستمداران به نظام بعنوان یک موجودیت سیاسی باشد و جدای از مردم، امنیت کشور بیشتر رو به زوال خواهد رفت اما اگر با مردم صادقانه برخورد نماییم، کاستیها را عنوان کنیم و اشتباهات را بپذیریم و به مردم و فرزندان کشور آموزش دهیم که هر آنچه در کشور است متعلق به آنهاست و همه نهادها را به مردم تحویل دهیم، مسلما از آن پاسداری خواهند کرد.
درگذشت بنیان گذار جمهوری اسلامی، یک روز فراموش نشدنی در ذهن مردم ایران است، شاید در هیچ عصری از تاریخ جهان رهبری چنین باشکوه مورد استقبال قرار نگرفت و آنچنان در مراسم خاکسپاری آن عزاداری نشد ولی آن شخصیت و انقلاب و آرمانهای آن دستخوش حوادث اول انقلاب و جنگ شد و پس از آن نیز اقتصاد و تحریمها و البته دولتی شدن نهادها و ارزشها و حتی شخصیتها و سوء استفاده سیاستمداران از آنها، باعث فاصله گرفتن نسلهای جدید از این موارد شد.
امام خمینی متعلق به همه گروهها و مذاهب و اقوام بود و هست و شخصیت کاریزمای ایشان سبب گردید که همه گروههای سیاسی بتوانند بر محور رهبری ایشان توافق کنند و به اهداف سیاسی خود دست یابند، ولی ورود گروههای سیاسی به مقوله رهبری و استفاده از آن در پیشرفتهای سیاسی خود و حتی تسویه حسابهای سیاسی پیامدهای نامناسبی برای جامعه در پی داشت. برگزاری مراسم رحلت این رهبر کاریزما نیز چون سایر مقولات سیاسی انقلاب ایران، خصوصا طی چند سال اخیر، به عرصه رقابت گروه ها تبدیل گردید. مراسمی که قائدتا باید توسط گروههای خود جوش مردمی، فارق از عقیده، مذهب و یا قومیت، اتفاق می افتاد.
ما در همه چیز دچار سیاست زدگی، دولتی شدن و انحصاری فکر کردن شده ایم و حتی نسل جدید نیز بدین گونه رشد کرده اند. شهدا و نیروهای مبارز جنگ که باید از طرف نهادها و تشکلهای مردمی مورد تمجید و احترام قرار گیرند و خانواده های آنها بطور خود جوش توسط مردم مورد تکریم قرار گیرد، در اثر دولتی نمودن آنها و سوء استفاده برخی سیاستمداران از آنها تبدیل به یک قشر جدای از مردم شده اند و در حاشیه قرار گرفته اند.
این در حالی است که همه مردم، معتقد به دین یا غیر آن، ملی یا مذهبی، چپ یا راست باید اذعان نمایند که این عده از شرافت و انسانیت ایرانیان در مقابل صدام و دنیایی از کشورهای مدافعش دفاع نمودند، هر چند که امروزه حتی عده ای درصدد انکار آن رشادتها هستند. در کدام شهر یا روستا مردم و جوانان با حضور خودجوش خود و برخواسته از نهاد مردم، نه نهادهای وابسته به دولت، درصدد تجلیل از این بزرگمردان و زنان تاریخ ایران برآمده اند؟ حال آنکه بر کسی پوشیده نیست در راه دفاع از انسانیت و حیثیت مردم، مسلمان و غیر مسلمان، معتقد به نظام و غیر آن و پیر و جوان همه کفن پوش بوده اند و خواهند بود.
واقعیت این است که وقتی قشری محدود خود را مردم تلقی کنند آنگاه موجودیتی به اسم نظام ایجادمی گردد و آنگاه این نظام احساس خطر می کند در حالیکه ساختار سیاسی یک کشور تنها وسیله ای است برآمده از مردم جهت هماهنگی بین آنها و برای انجام و سروسامان دادن به کارها نه برای مزاحمت و تعیین تکلیف زندگی مردم حتی در ریزترین ویژگیهای زندگی آنها. وقتی که حکومت از آن مردم باشد ما پدیده ای به اسم نظام نخواهیم داشت بلکه سیستم و ساختاری خواهیم داشت که ناظر اجرای قوانین است به نمایندگی از مردم، قوانینی که مردم آن را پذیرفته اند. نگاه و عملکرد سیاسی نسبت به امور، سبب گردیده است که سیاستمداران از هر مناسبت سیاسی و اجتماعی در جهت امیال شخصی و گروهی خویش بهره ببرند.
وقت آن است که در دولت جدید و در دهه سوم جمهوری اسلامی در نگاه ها به مردم و سیاست، بازنگری صورت گیرد و جشنهای ملی چون 22 بهمن و اعیاد و مراسمهای مذهبی و ملی و حتی شهدا و تجلیل از آنها و خانواده ایشان به مردم سپرده شود و مسئولین و سیاستمداران بجای حفظ خون شهدا و یا نظام به فکر حفظ جان و مال مردم و عدالت باشند و حفظ کشور و شهدا و خانواده آنها و بزرگداشت جشنها و اعیاد و مراسمها را به مردم بسپارند.
در چنین حالتی مطمئنا دوستی مردم و قومیتها و مذاهب و ادیان تحکیم می گردد و نفرت از جامعه رخت می بندد و آنگاه طعم امنیت را مردم خواهند چشید. در دهه سوم باید امنیت را بازتعریف کنیم و حکومت و نظام را به مردم بسپاریم تا آنها همه را مدیریت کنند و امنیت آن را تامین نمایند. چرا که سیاستمداران تنها چند صباحی نماینده مردمند.
نظرات شما عزیزان:
|