به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبری فارس «توانا»، سجاد و بچههای مدرسه هنوز نگاه مهربانش را به خاطر دارند؛ هر چند که از آن حادثه 5 سال میگذرد.
با نزدیک شدن به روز وداع آقا معلم، خاطرهها دوباره در ذهنشان مرور میشود؛ انگار همین دیروز بود؛ آن روز از طرف مدرسه، دانشآموزان به اردو رفته بودند و در حال بازی فوتبال بودند.
آقا معلم کنار زمین فوتبال ایستاده بود و داشت بازی و شیطنت بچهها را تماشا میکرد؛ بچههای دبستانی از این سو به آن سو میدویدند و شادی میکردند؛ فریاد شادی آنها محوطه را در برگرفته بود و نمیدانستند که لحظهای دیگر، غم جای این شادی را میگیرد.
آن لحظه آنقدر به سرعت گذشت که هنوز هم باورش سخت است؛ بچهها فقط چهره خون آلود آقا معلم را به خاطر داشتند که روی زمین افتاده بود؛ همه فریاد میزدند و گریه میکردند و از آن روز دیگر آقا معلم مهربانشان را ندیدند.
تصویر زیر عکس آقا معلم دقایقی قبل از وقوع حادثه است.
* این ماجرا واقعی است
بقیه در ادامه مطلب.........................